ابن
ابى الحديد، درباره امور غيبى، كه امام على بن ابى طالب عليه السلام خبر داده و
تحقق يافته است، موارد ديگرى را ياد كرده است. مانند: خبر دادنِ آن حضرت به اين كه
معاويه پس از او پادشاهى خواهد كرد. و مسائل حجاج، و يوسف بن عمر، و آن چه از
اخبار خوارج در نهروان گفته بود و خبر دادنِ آن حضرت به يارانش كه كدام يك از
ايشان كشته و كدام بر دار كشيده خواهند شد، و خبر دادن از جنگهاى جمل و صفين و
نهروان و خبر دادن از شمار سپاهيانى كه به هنگام حركت او به بصره از كوفه به يارى
او خواهند آمد و پيش گويى حضرت در مورد عبداللَّه بن زبير كه فرمود: حيلهگرى كينه
توز است. آهنگ كارى دارد كه به آن دست نمىيابد. دام دين براى شكار دنيا
مىگستراند و سپس بر دار كشيده قريش خواهد بود: «خَبٌّ ضَبٌّ، يَروُمُ امْراً وَلا
يُدْرِكُهُ، يَنْصِبُ حُبالةَ الدّينِ لِاصْطِياد الدُّنيا، وَهُوَ بَعْدُ
مَصْلُوبُ قُرَيشْ». و همين طور، خبر دادنِ على عليه السلام از نابودى بصره با
طغيانِ آب، هلاك شدنِ مردم آن، بار ديگر به دست «زنج»؛ كه قومى، در اين كلمه تصحيف
كرده و آن را، به غلط، «ريح» [باد و طوفان] خواندهاند.
و
خبر دادن ظهور پرچمهاى سياه از ناحيه خراسان و نام بردن آن حضرت از گروهى از
خراسانيان كه به بنى رزيق- با تقديم راى بدون نقطه بر زاى نقطه دار- معروفاند و
اسحاق بن ابراهيم كه اينان و افراد پيش از ايشان همگى از داعيان حكومت بنى عباس
بودهاند. و خبر دادن على عليه السلام از اين كه گروهى از فرزندزادگان او در
طبرستان ظاهر مىشوند و به حكومت مىرسند؛ هم چون ناصر و داعى و ديگران، كه در اين
باره چنين فرموده است: همانا براى آل محمّد در طالقان گنجينهيى است كه هر گاه
خداوند بخواهد آن را آشكار مىفرمايد تا به فرمان خدا قيام كند و مردم را به دين
خدا فرا خواند (همان) و همو گويد: در بحثهاى گذشته برخى از اخبار على عليه السلام
به امور غيبى را بيان كرديم. از جمله شگفتترين آنها موضوعى است كه آن را ضمن
خطبهاى، كه در آن از خونريزىهاى آينده سخن مىگويد و اشاره به قرمطيان است، بيان
كرده است. آن حضرت چنين فرموده است: مدّعى عشق و محبت نسبت به ما هستند و حال آنكه
بغض و كينه ما را در دل نهان دارند و نشانه اين موضوع آن است كه ايشان وارثان ما
را مىكشند و از كارهاى ما روى گردانند. جوانان ما را از خود طرد مىكنند. و آن چه
از آن خبر داده بود همان گونه بوده است؛ چرا كه قرمطيان گروهى بسيار از آل ابوطالب
عليه السلام را كشتند و نامهاى آنها در كتاب مقاتل الطالبين ابو الفرج اصفهانى
آمده است. به صص 446- 450 مراجعه شود. على عليه السلام ضمن همين خطبه در حالى كه
به ستونى در مسجد كوفه، كه به آن تكيه مىداد، اشاره مىكرد، چنين فرموده است:
گويى مىبينم «حجرالاسود» نصب شده است. اى واى بر ايشان! فضيلت حجر الاسود، در
خودش نيست؛ بلكه در جايگاه و اساس آن است. آرى، حجر الاسود مدتى اين جا خواهد بود
و سپس مدتى آن جا- و به بحرين اشاره فرمود- و سپس به جايگاه اصلى خود، برمى گردد.
در مورد حجر الاسود همان گونه كه على عليه السلام خبر داده بود، اتفاق افتاد،
(همان، ج 10، ص 14).
سپس
مىگويد: چه بسيار اخبار غيبى كه بيان فرموده و همين گونه صحيح بوده است، كه اگر
بخواهيم همه را بياوريم بايد دفترهاى بسيار به آن اختصاص دهيم و كتابهاى سيره آن
اخبار را به صورت مشروح آوردهاند (همان، ج 7، ص 50). نيز، مىگويد: من به
خطبههاى مختلفى از على عليه السلام دست يافتهام، كه در آنها پيش گويىهايى
درباره خونريزىهاى آينده آمده است، و آنها را چنان ديدم كه مشتمل بر چيزهايى است
كه نسبت دادن آنها، به آن حضرت جايز است، (همان، ج 10، ص 14).
اسم الکتاب : پاسداران وحى المؤلف : فاضل لنكرانى، محمد الجزء : 1 صفحة : 176