يكى
از موضوعهايى كه امروزه مورد توجه و ابتلاى بسيارى از خانوادهها و افراد است و
سؤالهاى مختلفى را برانگيخته، «تلقيح مصنوعى» مىباشد. اين موضوع به خصوص براى
كسانى كه به دليل بيمارى يكى از زوجين، يا هر دو، قادر نيستند به صورت طبيعى بچه
دار شوند، بيشتر مطرح است. شيوع معضل نابارورى در ميان بسيارى از خانوادهها، توجه
آنها را به تلقيح مصنوعى و باردارى از اين راه، معطوف كرده، به طورى كه با گسترش
روزافزون روشهاى تلقيح مصنوعى، همه روزه بر شمار سؤالهاى مختلف فقهى و حقوقى پيرامون
آن نيز افزوده مىشود.
با
توجه به نوپيدا بودن اين موضوع، سابقه بحث فقهى و حقوقى پيرامون آن نيز به بيش از
چند دهه نمىرسد، امّا در همين فاصله اندك، نوشتارها و پژوهشهاى فقهى و حقوقى
بسيارى پديد آمده، كه هر يك، با رويكردى خاص و متفاوت، به اين موضوع نگريسته است.
از
سويى، با توجه به رشد فزاينده علم پزشكى و ابداع روشهاى نوين و مؤثّر تلقيح
مصنوعى بر اساس نيازها و شرايط افراد، دامنه اين