responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 95

مى كند. پس فعل در حقيقت سه چيز را مى فهماند: معنى مصدرى، نسبت به فاعل و زمان معيّن; و مختصّات آن كه به واسطه آن ها از اسم و حرف امتياز يابد، مطاوعه و قبول و معلوم و مجهول و لازم و متعدّى و مثبت و منفى بودن است كه تحقيق هر يك مشروحاً نگارش خواهد يافت و غالباً در اوّل ماضى و مضارع و امر محض من باب مبالغه و تأكيد و يا از روى زينت، حرف «ب» افزوده و همزه مفتوح و مضموم را اگر باشد، مبدّل به «ى» نموده و همزه مكسور را به حال خود باقى گذارند: بيفتاد و بيفكند و بايستاد; و همچنين در مضارع و امر و گاهى به جهت ضرورت، حرف «ى» را بعد از تبديل، «انداخته» و «بنداخت» و «بنداز» و «بندازد» گويند، بلكه گاه است كه در نهى نيز بعد از «نون نهى»، حرف «ب» افزوده و «نه بخور» گويند و از آن رو كه زيادت حرف «ب» در ماضى كمتر ديده شده، به خلاف مضارع كه زيادت «ب» در آن، نسبت به ماضى، بسيار بلكه در امر حاضر از هر دو بسيارتر بوده و نظماً و نثراً شايع و مطّرد است، مى توان گفت كه زيادت «ب» در امر حاضر موجب مزيّت فصاحت بوده و در مضارع هم فصيح مى باشد; و امّا در ماضى اگر مخلّ فصاحت هم نباشد، مستحسن نبوده و محض من باب رعايت وزن و غيره خواهد بود و بالجمله پاره اى احكام مختلفه و اقسام متنوّعه فعل را در ضمن چند دستور مى نگارد:

فعل خاصّ و فعل عامّ و فعل اقتدارى و وجوبى و بعضى اقسام ديگر

دستور اوّل: «بودن و شدن» در ميان افعال ما در جمع آن ها بوده و به معاونت اين ها بعضى صيغه ها تشكيل يابد. «آمد و رفت» يعنى آينده و رونده شد; و از اين رو، اين ها را فعل عامّ و فعل معاونه نيز گويند، چنانچه ساير افعال را فعل خاص گويند و از افعال خاصّه هم «خواستن» را ارادى نام كرده، «شايستن» را امكانى يا لزومى نامند و «توانستن» را اقتدارى خوانده و «بايستن» را وجوبى گويند; و اقتدارى هم يا اقتدارى ماضى است يا اقتدارى مضارع ـ چنانچه هر دو مذكور خواهد شد ـ و يا اقتدارى مطلق كه ضمير و فاعل مخصوص نداشته و تنها يك معنى على الاطلاق افاده نمايد و قاعده تشكيل آن، آن است كه امر حاضر «توانستن» را به اوّل ماضى مطلق آورند، همچو «توان گفت» و مانند آن; و وجوبى هم به دو قسم است: يكى وجوبى مقدّم كه وجوب و لزوم فعلى را در زمان گذشته افاده نمايد و به ادخال لفظ «بايست» به اوّل مستقبل انشائى تشكيل يابد: «بايست بگويم»; و گاه باشد كه ضمائر شش گانه را به لفظ بايست ملحق كرده و به ماضى مطلق، ملصق نمايند. «بايستم گفت» و بدين قياس; و ديگرى وجوبى مطلق كه به الحاق لفظ «بايد» به اوّل مستقبل انشائى تشكيل يابد: «بايد بگويم»; و گاه است كه در اين قسم هم ضمائر را به لفظ «بايد» ملحق نموده و خودش را به اوّل ماضى مطلق آرند:«بايدم گفت»; و بعضى شقوق عليحده نيز هست كه به ادنى تأمّل واضح و روشن مى گردد.

متعدّى و لازم و مطاوعه

دستور دويّم: اگر فعل با فاعل خود تمام نشده و مفعول صريح داشته باشد كه بدو تعلّق يابد و باز هم مخاطب را انتظار باشد، همچو «ديدم» و «خوردم» كه هر دو محتاج به متعلّق و بدون ذكر آن، مخاطب را انتظار باقى; و روا باشد كه بپرسد: «كه را ديدى؟» و «چه را خوردى؟»، اين چنين فعل را متعدّى نامند و اگر هم، چنين نبوده و مخاطب را انتظارى نماند، همچو «آمد» و «رفت» و مانند آن ها، آن را فعل لازم گويند و فعل لازم هم اگر متضمّن معنى قبول باشد، آن را فعل مطاوعه نيز گويند: «آب از كوزه ريخت» يعنى قبول ريختن كرد.

اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 95
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست