responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 76

يعنى بامداد سيّم; و گاه باشد كه از روى قرينه عدد و معدود، هر دو را بيندازند: «كلمه بر سه قسم است: اسم است و فعل است و حرف» يعنى قسم اوّل، اسم است و قسم دويّم فعل است و بدين قياس.

و امّا كسرى، پاره اى معيّن از عدد صحيح را مى فهماند: نيم و سه يك و چاريك و عدد كسرى در شماره هاى متجاوز بر ده با «از» تشكيل يابد: «پنج از صد» و مانند آن; و معمول و متعارف اين زمان در اعداد كسريّه آن است كه يك ميمى به آخر مخرج كسر آورده و يك عدد اصلى موافق مطلوب به اوّل آن آورده و «پنج صدم» و «شش هزارم» و «دوچهارم» و مانند اين ها گويند.

مفرد و جمع

نمايش هشتم در مفرد و جمع: اگر اسم بر يك تنها دلالت كند، مفرد ناميده و اگر بر زياده دلالت كرده و از لفظ خود مفرد نداشته و به عبارة اُخرى در صورت مفرد و در معنى جمع باشد، آن را اسم جمع گويند، مانند سپاه و لشكر و خدم و حشم و رمه و گلّه و مانند اين ها; و اگر بر زياده دلالت كرده و لفظاً و معناً جمع بوده و از لفظ خود، مفرد داشته باشد، آن را جمع نامند و امّا تثنيه مختصّ عربى بوده و در پارسى هرچه مدلولش بيشتر از يك باشد، جمع اعتبار مى كنند و بلكه گاه باشد كه شخص واحد را به جهت احترام و تعظيم و يا بزرگى جثّه و تركيب با صيغه جمع آرند، چنانچه گويند: «شما فرموديد» و مار بزرگ را «اژدها» گويند كه در اصل «اژدرها» است; و علامت جمع در فارسى دوتا است:

1) «ان» در جاندار و ذى روح: مردان و مرغان.

2) «ها» در جمادات و اسماء معانى: سنگ ها و فرش ها و لغزش ها و بخشش ها.

و امّا نباتات و اعضاى جفت بدنى و همچنين هر چيزى كه در وى تغيّر و تبدّل باشد، همچو روز و شب و ماه و سال و روزگار ]و [غيره و همچنين كلمات سخن و گناه و پلّه و ستاره و انده و آخشيج و نمار و غمزه را به خلاف قياس به هر دو علامت جمع بندد. مثال: درخت و درخت ها و درختان; و چشم ها و چشمان; و روزها و روزان; و روزگارها و روزگاران; و سخن ها و سخنان; و شب ها و شبان و همچنين در ساير كلمات.

و در اينجا شش دستوراست:

1) گاه باشد كه به خلاف قياس و قاعده، ذى روح را با «ها» و بى روح را با «ان» جمع بندند. صايب:

اى زبون در حلقه زنجير زلفت شيرها *** سر به صحرا داده چشم خوشت نخجيرها

بلكه در اين زمان قاعده مزبوره را رعايت نكرده و اغلب كلمات را ـ ذى روح باشد يا بى روح ـ با «ها» جمع بندند خصوصاً در مقام خطابه و محاوره.

2) ياى محذوف آخر كلمه در صورت جمع عودت مى نمايد: پاى ها و جاى ها و بوى ها و موى ها; و اگر واو يا الف باشد، در جمع به «ها» به حال خود باقى مانده و در جمع به «ان» به جهت دفع التقاء ساكنين، بعد از واو و الف، ياى وقايه مفتوحى لزوماً به آخرش افزايند و در اغلب اين «يا» همان ياى اصلى محذوف است كه عودت مى نمايد: خوبرويان، بدخويان و دانايان. مگر در كلمات آهو و ابرو و بازو و بانو و پيرو و جادو و خسرو و زانو و كيو و هندو كه قاعده مزبور در اين ها جارى نبوده و آهوان و ابروان و بازوان گويند.

اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 76
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست