responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 59

دستور زبان فارسى/ آيين سيّم: كلمه

آيين سيّم (از مقدّمه)

در كلمه و اقسام آن: بدان كه اصل در افاده مرام جمله و كلام و آن سخن و گفتارى است مركّب از كلمات كه افاده فائده تامّه نمايد به نحوى كه مخاطب، منتظر امر ديگر نباشد و كلمات هم بيشتر، از اجتماع حروف متفرّقه تركيب يابد. پس حروف طبعاً به كلمات مقدّم بوده و كلمات هم طبعاً مقدّم به جمله و كلام مى باشند و از اين رو لازم است كه اوّل، حروف را به عرصه بيان آورده، بعد از آن، به تحقيق كلمات پرداخته، سپس به تفصيل جمله و كلام، اشتغال يابد.

امّا حروف در آيين اوّل مشروحاً سمت نگارش يافت و جمله و كلام هم در آيين چهارم مابعدى آرايش نگارش خواهد يافت و در اين مقام هم، به بيان كلمه و اقسام آن پرداخته و مى گوئيم: كلمه، لفظى است كه در استعمال واحد به يك معنى دلالت كند و در جائى كه در استعمال ديگر به معنى عليحده هم دلالت كند، پس اگر هر يك از آن دو معنى، وضعى باشد، آن لفظ را مشترك لفظى گويند، همچو: باز و از و مانند آن ها; و در اين صورت اگر آن لفظى كه معانى مختلفه دارد علاوه بر معنى، خطّاً هم مختلف باشد: خوان، خان، خواستن، خاستن، خار، خوار و مانند اين ها، آن را متشابه نيز گويند; و اگر آن معانى مختلفه نقيض يكديگر باشند، آن را اضداد گويند.

و گاه است كه كه دو لفظ را هم كه معنى آن ها نقيص يكديگر است، از اضداد گويند، همچو: خوب و بد و جنگ و آشتى و مانند اين ها; و اين، غفلت محض و بيگانگى از اصطلاحات اهل فنّ است. اگر هر يك از آن معانى، از افراد و مصاديق يك معنى كلّى باشند كه لفظ از براى آن وضع شده باشد، همچو اقسام هر يك از معانى متفرّقه الفاظ مزبوره نسبت به اين معانى مشترك معنوى گويند، همچو استعمال لفظ مردم در حسن و حسين و مانند آن; و اگر يكى از آن معانى متفرّقه، وضعى و ديگرى غير وضعى بوده و در همه آن ها استعمال يابد، آن را به اعتبار معنى وضعى، حقيقت گفته و به لحاظ معنى غير وضعى مجاز گويند، همچو شير نسبت به حيوان درّنده و مرد دلير; و اگر معنى اوّلى وضعى متروك ماند و در ثانى غير وضعى استعمال شود ـ همچو نماز كه اصل معنى آن كه بندگى و فرمان بردارى باشد، مهجور شده و در عبادت خاصّه مشهور گرديده ـ آن را منقول گويند و در همه اين ها لفظ، متّحد و معنى، متّحد يا متعدّد باشد و در جائى كه لفظ متعدّد و معنى متّحد باشد، مترادف گويند: تك و پو و مرز و بوم; و اگر لفظ، متعدّد و معنى هم مختلف و ضدّ و نقيض يكديگر باشند، همچو خوب و بد و صلح و جنگ و مانند اين ها، آن را متضادّ و اضداد گويند و ـ چنانچه اشاره نموديم ـ اين تسميه، خروج از اصطلاح است; و كلمات هر زبان به سه گونه مى باشد زيرا كه اگر به خودى خود و بدون معاونت غير بر معنى دلالت نكند، آن را حروف گويند و اگر دلالت كرده و متضمّن يكى از سه زمان ماضيه و آتيه و حال نباشد، آن را اسم خوانند و اگر دلالت كرده، متضمّن زمان هم باشد، آن را فعل نامند; و تفصيل اين اقسام در ضمن سه نگارش بيان خواهد شد.

اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 59
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست