نمايش شانزدهم، ادوات لونيّه كه ملوّن بودن چيزى با لون و رنگ مخصوصى را افاده نمايند و آنچه به دست آمده، نُه حرف است: 1) بام 2) پام 3) چرته 4) چرده 5) ديز 6) گون 7) گونه 8) فام 9) وام.
كوه كبودفام نگر در وفا هنوز *** در بر قباى ماتم فرهاد مى كند
و همچو گندم گون و شبديز كه اسب سياه رنگ خسروپرويز است يعنى شبرنگ و باقى ادوات هر يكى در مورد خود، مستعمل ولى چرته و چرده در غير سيه چرده و سيه چرته ديده نشده و امّا لفظ «گون» در اين شعر «وين پر از ميوه هاى گوناگون» كه اصفهانى به ادات لون حمل كرده، خطا است بلكه به معنى نوع و قسم بوده و لون و رنگ، لازم معنى آن است و اگر در مقام تفسير به رنگ هم ترجمه شود، مراد از رنگ هم، نوع و قسم است.
نمايش هفدهم، ادوات محافظت و آنچه به نظر رسيده پنج است:
1) «بان»: باغبان و ساربان.
2) «بد»: سپهبد و كهبد.
3) «دار»: پرده دار و كليددار.
4) «وان»: چاليزوان و ساروان.
5) «يار» همچو: شهريار.
نمايش هجدهم، ادوات استعلا: 1) بر 2) فرا 3) فراز. «مى خواهم درِ سؤال فرا خود بندم»; و استعلا هم گاهى حقيقى باشد: «دوست بر بام است»; و گاهى مجازى: «بر دوستى زنان اعتماد نيست» و از اين قبيل است اين دو شعر:
اگر ملك بر جم بماندى وتخت *** ترا كى ميسّر شدى تاج و تخت
بر آن باش تا هر چه نيّت كنى *** نظر در صلاح رعيّت كنى
و معنى ملازمت در اوّل و «از براى» در ثانى ـ چنانچه بعضى از ادبا نگاشته ـ غفلت از حقيقت حال و دو معنى مزبور به قرينه مقال است.
نمايش نوزدهم، ادوات لياقت كه بعضى اين را هم قسمى عليحده در قبال ساير ادوات معدود و چند كلمه مذكور داشته.
1) «الف مفرده» در بعضى موارد: پذيرا سخن بود و جاگير شد.
2) «انه» در مردانه و زنانه.
3) «گار»;
4) «گان» در رستگار و بازرگان.
5) «وار»;
6) «واره»: در شاهوار و گوشواره.
اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى الجزء : 1 صفحة : 116