responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 108

دستور بيان سيّم از جوييدن و شوييدن و روييدن مأخوذ شده باشند; و اگر پيش از «سين» غير «الف» بوده و مضموم نباشد، خود «سين» را هم با ادات مصدر حذف نمايند، همچو: دانستن و دان و توانستن و توان و زيستن و زى و شايستن و شاى و گريستن و گرى و نگريستن و نگر; و در اين مثال، «يا» را نيز حذفيده اند تا به مضارع مخاطب مشتبه نگردد.

شاذّ: بستن و بند و برخواستن و برخيز و رِسْتن و رِه و شكستن و شكن و پيوستن و پيوند و خستن و خست و مانند اين ها; و امّا جه و ره و گسل موافق دستور بيان سيّم از جهيدن و رهيدن و گسليدن مأخوذ شده نه از جستن و رستن و گسستن كه داخل در شواذّ باشند.

دستور دويّم، امر غايب كه به شخص غايب فرمان داده و حكم به وى كند و آن را مانند امر حاضر دو صيغه بوده و از مضارع التزامى تشكيل يابد: «گويد، گويند»; و گاه باشد كه به الحاق لفظ «گو» به اوّل امر حاضر يا اوّل مضارع التزامى نيز تشكيل يافته و آن را امر غايب گرداند: گو بگو، گو بگوييد، گو بگويد، گو بگويند، «هر كه خواهد گو بيا و هر كه خواهد گو برو»; و گاهى ميان لفظ «گو» و مدخول آن، به حكم ضرورت فاصله باشد: «ترش روى را گو به سختى بمير».

دستور سيّم، نهى حاضر كه منع كردن و بازداشتن مخاطب را از فعلى افاده كرده و به الحاق «ميم مفتوح» يا «نون مفتوح» در اوّل امر حاضر تشكيل يافته و اگر «الف» باشد، مبدّل به «يا» گردد و مانند امر حاضر، دو صيغه دارد: ميار، مياريد; نيار، نياريد; و در نهى مجهول جايز باشد كه حرف نهى را به اوّل خود امر مجهول آورده و يا به علامت مجهوليّت ملحق نمايند اگر چه دويّمى افصح است: نيازرده شو يا آزرده مشو; و در جائى كه نهى معلوم با اسمى ديگر مركّب گردد، گاهى مفيد معنى اسم فاعل باشد. قتيل:

مى كشيش اگر كسى دل به وفا دهد ترا *** يار خدامترس من رحم دهد خدا ترا

و گاهى افاده معنى اسم مفعول نمايد. جامى:

جامى كشيده دار زبان را كه راز عشق *** سرّى است كس مگو و حديثى است كس مخوان

دستور چهارم، نهى غايب كه شخص غايب را از كارى منع و باز داشته و به داخل كردن ادات نهى به امر غايب تشكيل يابد: مگو، مگويند; و گاه باشد كه لفظ «گو» به نهى مخاطب هم داخل شده و آن را نهى غايب گرداند:

ابر اگر در وادى ليلى نبارد گو مبار *** دامن صحرا هنوز از گريه مجنون تر است

و چون از اقسام فعل، فراغت آمد، به ذكر اجمالى فروع و متعلّقات آن مى پردازيم:

فروع فعل

بدان كه اسم مصدر و اسم فاعل و اسم مفعول و صيغه مبالغه و صفت مشبّهه و اسم آلت را از آن رو كه بعضى از ماضى، مأخوذ و بعضى از امر حاضر مشتق هستند، فروع فعل گويند.

متعلّقات فعل

بدان كه حصول و صدور اثر از فاعل، ناچار است از زمانى و مكانى و علّت و سببى كه بدان جهت به چيزى و محلّ

اسم الکتاب : قامــوس المعـــارف المؤلف : مدرس تبريزى، محمدعلى    الجزء : 1  صفحة : 108
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست