اسم الکتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) المؤلف : سراج جوزجانی، منهاج الدین الجزء : 2 صفحة : 49
رسيد،
در ميان تركان (از) حضرت، بطرف هندوستان عزيمت فرمود [1] چون تركان را
بازآوردند، او هم در فوج ايشان، بحضرت باز آمد، و روزي چند محبوس بود، و
نامرادي بر روي مبارك او رسيد، و حكمت در ان [2] معني تواند بود (و الله
اعلم) تا اندازه رنج محنتزدگان بشناسد، چون بدولت [و] فرماندهي برسد بر
ان [3] جماعت رحمت فرمايد، و شكر نعمت فرماندهي بگذارد.
حكايت [4]
آوردهاند كه پادشاهي بود، در اوج دولت، و شرف سلطنت، او را پسري بود در
نهايت جمال و كياست، و رشد و نزاهت. آن پادشاه فرمان داد، تا هر كجا كه
دانائي و زيركي و عالمي و كاملي باشد، [5] بجهت (تعليم) آن پسر جمع
كردند و يكي را از ان كاملان كه در همه انواع فضل و علم و اصناف عقل و هنر،
بر همه فايق و راجح بود برگزيد، و او را به تعليم آن قرة العين [6] خود
نصب كرد، و فرمود كه ميبايد تا [7] اين فرزند به تفهيم و تعليم (و
تلقين) و تمكين تو همه حقايق ملت، و دقايق دولت، و رموز عقل، و كنوز نقل، و
شرائط ملكداري، و طريق [8] بختياري، و امور رعيتپروري، و سنن عدل
گستري را ضبط كند، و بر مجاري و مطاوي [9] از جمله [10] وقوف يابد. آن
كامل روي قبول بر زمين خدمت نهاد و بكار مشغول گشت، چون مدت تعليم بسر آمد
و زرع تفهيم ببر آمد [11] آن فرزند كه ثمره شجره ملك [داري] بود بهمه
انواع تزيين يافت. پادشاه را از حال كمال فرزندش اعلام دادند، فرمود: كه آن
استاد را فردا بامداد بدرگاه سلطنت حاضر بايد شد، و شهزاده را حاضر بايد
كرد [12] تا انواع (در) هنر را كه تعليم گرفته است، در سلك عرض كشد،
چنانچه همه خواص و عوام را كمال عقل و جمال علم، و احوال كياست، و افعال
فراست [13] پسر من ظاهر (و روشن) گردد چون آن [14] فرمان صادر شد
(آن) استاد سه روز از [خدمت] پادشاه مهلت خواست.
[1] مط: كرد [2] مط: در اين معني [3] مط: بدان [4] اصل: الحكايت [5] مط: بود [6] مط قره عين [7] اصل: كه اين [8] مط: طرايق [9] اصل: محادي و بطاوي [10] مط: آن جمله، [11] مط: برآمد [12] مط: بايد گردانيد [13] اصل: حراست [14] مط: اين
اسم الکتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) المؤلف : سراج جوزجانی، منهاج الدین الجزء : 2 صفحة : 49