اسم الکتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) المؤلف : سراج جوزجانی، منهاج الدین الجزء : 2 صفحة : 33
در
كامرود است بخريد [1] تا لشكر اسلام را علوفه نماند، همچنان كردند، و
تمامت غله و آنچه بود [2] بنرخ گران از ايشان بخريدند، و او باعتماد
آباداني و عمارت ولايت هيچ علوفه (و) ذخيره نگاه نداشت چون وقت علوفه فصل
ربيع رسيد [3] راي با جمله رعايا خروج كرد، و اطراف آب را بندها بكشاد [4] ملك يوزبك و لشكر اسلام را عاجز گردانيد چنانچه از بيبرگي، بهلاك
نزديك شدند، جمله با يك ديگر راي زدند، (كه) [بهر نوع ازينجا] بيايد رفت و
الا بگرسنگي هلاك خواهيم شد، بر عزيمت مراجعت از كامرود بطرف لكهنوتي روان
شدند، راه [و] صحرا و آب هم هندو گرفته بود [5] رهبر حاصل كردند، كه
بطرف كوهپايه ايشان را از ان بلاد بيرون آرد چون منزل چند برفتند. در مضايق
در هاو راههاي تنگ افتادند، هندوان از پس و پيش بگرفتند در موضع تنگي دو
پيل را (در) پيش صف با هم جنگ شد لشكر بهم در افتاد هندوان از اطراف
برآمدند مسلمانان و هندوان در هم آميختند [6] ناگاه ملك يوزبك [را كه]
بر پشت پيل بود، تيري بر سينه [او] بيامد [7] بيفتاد و اسير شد، فرزندان
او و اتباع و لشكر همه اسير گشتند، چون او را پيش راي بردند، التماس نمود
كه پسر را بياريد، چون پسرش را بياوردند، روي بر روي پسر نهاد و جان بحق
تسليم كرد. حق تعالي سلطان وقت ما را در تخت پادشاهي باقي داراد. [8]التاسع عشر الملك تاج الدين سنجر ارسلان خان الخوارزمي [9]
ارسلان خان مرد جلد و مبارز بود، و در فرزانگي و دليري بر سر آمده و
سلطان سعيد او را از اختيار الملك ابو بكر حبشي خريده بود، و اختيار الملك
او را از اطراف عدن و مصر آورده بود. بعضي چنين گويند [10] كه (از)
ابناء امراء خوارزمي بود، در ديار شام و مصر، و آن طرف
[1] مط: در كامرود دست دهد بخريد [2] مط: غله از وي به نرخ گران بخريدند. [3] مط: شد، [4] مط: و اطراف را بندهاي آب بكشاد [5] اصل: آب و هندو قوق گرفته بود؟ [6] مط: مسلمان و هنود درهم آميخت [7] مط: آمد [8] مط: حق تعالي سلطان عهد را در رعيتپروري و عدلگستري در تخت مملكت باقي داراد [9] مط: تاج الدين ارسلانخان سنجر خوارزمي [10] مط: چنين روايت كنند.
اسم الکتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) المؤلف : سراج جوزجانی، منهاج الدین الجزء : 2 صفحة : 33