اما شهر فيروز [ه] كوه، كه دار الملك سلاطين غور بود، در شهور سنه سبع
[و] عشر و ستمائة، اقلان چربي [3] با حشمهاي مغل بدر شهر آمد و بيست و
اند روز جنگهاي قوي كرد (ند) و نامراد بازگشت [4] خلق فيروزه كوه با ملك
مبارز الدين سبزواري [5] خلاف و خروج كردند، و مبارز الدين بضرورت به
قلعه بالا رفت، و آن قلعهيي بود، بر شمالي مشرقي شهر بر سر كوه بلند و
شامخ، و بدان [6] موضع در عهد سلاطين غور يك قصر بزرگ بيش نبود، و رفتن
ستورها بر ان ممكن نبود (ي) اما درين عهد ملك مبارز الدين سبزواري آن قلعه
را معمور كرده [7] بود، و در دور سر آن كوه (باره) بركشيد [ه] و راه آن
قلعه چنان كرده بود، كه شتر (با) بار، بران قلعه بر رفتي، و مرد [ي] هزار
را امكان مقام بودي و چون ميان اهل (شهر) فيروزه كوه، و ملك مبارز الدين،
مخالفت افتاد، مبارز الدين در قلعه بالا رفت، اهل شهر بخدمت ملك قطب الدين
حسن [8] طاب ثراه، مكتوب [9] نبشتند، و آمدن او را استدعا نمودند و
ملك قطب الدين با لشكر غور [10] در فيروز كوه رفت، و پسر عم خود ملك
عماد الدين زنگي بعلي [11] را در فيروزهكوه نصب كرد، و آن [12] حال
در شهور سنه ثمان [و] عشر و ستمائة بود، چون لشكر كفار از غزنين با اوكتاي
بطرف غور آمدند، يك فوج مغافصه بر فيروزه كوه براند [ند] ملك عماد الدين
زنگي را در شهور سنه تسع [و] عشر و ستمائة شهيد كردند، و خلق (شهر) را به
شهادت رسانيدند، و مبارز الدين
[1] مط و مب و راورتي: غرجستان (ر: 29) [2] نام اين شهر معروف در نسخه اصل در اكثر موارد (فيروزهكوه) نوشته شده و در مط و مب، همچنين [3] مط و مب و راورتي: جزبي [4] مط و مب: گشتند [5] اصل و مط و مب: شيرازي، راورتي: سبزواري، [6] مط و مب: و بران [7] مط و مب: گردانيده [8] راورتي: حسين، كه در برخي از نسخ خطي وي حسن هم نوشته شده [9] مط و مب: مكتوبات، [10] مط و مب: لشكر خود: [11] كذا در اصل و مب: نعلي، اين كلمه در نسخ خطي راورتي بعلي، لعلي، نعلي بوده، كه صحت يكي ازين صور بمن معلوم نشد [12] مط و مب: ابن.
اسم الکتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) المؤلف : سراج جوزجانی، منهاج الدین الجزء : 2 صفحة : 132