اسم الکتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) المؤلف : سراج جوزجانی، منهاج الدین الجزء : 2 صفحة : 125
را
بكشتند [اين] نام چگونه باقي ماند؟ و اين حكايت كه گويد؟ چون من اين كلمه
تمام كردم تير و كمان (كه در دست داشت) بينداخت، و بغايت در غضب شد، (و)
روي از طرف من بگردانيد، و پشت بطرف من كرد، چون آثار غضب در ناصيه نامبارك
او مشاهده كردم، دست از جان بشستم، و اميد از حيات منقطع گردانيدم، و با
خود [گفتم و] يقين كردم: كه هنگام رحلت آمد، از دنيا بزخم تيغ اين ملعون
خواهي [1] رفت. چون ساعتي برآمد، روي بمن آورد و گفت: من ترا مرد [ي]
عاقل و هوشيار ميدانستم، بدين سخن مرا معلوم شد، كه ترا عقلي كامل نيست، و
انديشه ضمير تو اندكي بيش نيست [2] پادشاهان در جهان بسياراند، هر كجا
كه پاي اسپ (لشكر) محمد اغري [3] آمده است، من آنجا كشش و خرابي كردم [4] باقي خلق [5] كه در اطراف دنيا و ممالك ديگر پادشاهانند، حكايت من
ايشان گويند [6] و مرا [بدين سبب] پيش او [7] قربت نماند، و از پيش
او در افتادم، و از ميان لشكر بگريختم، خداي تعالي را برين حمد و ثنا گفتم،
و از آنجا، خلاص يافتم، و الحمد لله الذي اذهب عنا الحزن [ان] ربنا لغفور
شكور [8]حديث ولايت خراسان و وقايع آن باردويم [9]
چون سلطان جلال الدين [منكبرني] خوارزم شاه، لشكر مغل را در حدود پروان
ميان باميان [10] و غزنين چند كرت منهزم گردانيد، و چنگيزخان روي بجلال
الدين آورد، و بطرف سند (آمد و) خبر آن فتح بجمله شهرها (ي خراسان) برسيد،
شحنگان مغل [را] بهر شهر و قصبه كه بودند (همه را) بدوزخ فرستادند، در هر
موضعي متغلبي پيدا آمد [11]
[1] مط و مب: خواهم [2] مط و مب: بيش نه [3] مط و مب: اغزي، [4] مط و مب: كشش ميكنم و خراب ميگردانم [5] مط و مب: خلايق [6] مط و مب: خواهند كرد [7] اصل: ببنيه قدرت قربت نماند [8] قرآن، فاطر 35 [9] مط و مب: حديث وقايع بلاد خراسان گردد دوم [10] مط و مب: در حدود باميان و غزنين، اصل: در حدود بردارميان. راورتي مانند متن است، گه اصل هم بآن نزديكي دارد [11] مط و مب: شد
اسم الکتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) المؤلف : سراج جوزجانی، منهاج الدین الجزء : 2 صفحة : 125