responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : حق اليقين المؤلف : علامه مجلسى    الجزء : 1  صفحة : 155

هست اگر چه فايده‌اى از براى ايشان ندارد و آنكه جمعى ديگر گفته‌اند كه عادت عرب آن بود كه بزرگ ايشان عهدى كه ميكرد ميبايست آن عهد را بزرگان قبيله او نشكنند حرفى است بى‌اصل و در كتابى از كتب معتبره قدماى ايشان موجود نيست و ابن ابى الحديد نيز اعتراف كرده است كه اين از عادات عرب معروف نيست و اين تأويليست كه متعصبان أبو بكر اختراع كرده‌اند و ايضا اگر عادت معروف مقررى بود بايست بر حضرت رسول مخفى نباشد و در اول أبو بكر را نفرستد و اگر بر آن حضرت مخفى بود بايست بر أبو بكر و عمر و ساير صحابه كه عادات جاهليت را ميدانستند مخفى نباشد و ايشان آن حضرت را متنبه سازند كه فرستادن أبو بكر مخالف قاعده است ايضا اگر سبب اين بود بايست وقتى كه أبو بكر خايب و محزون برگشت حضرت اين عذر را بفرمايد و در هيچ روايتى مذكور نيست كه حضرت اين عذر را فرموده باشد بلكه عذرى كه در روايات مذكور است اينست كه فرمود جبرئيل عليه السّلام نازل شد و گفت ادا نميكند از جانب تو مگر كسى كه از تو باشد و از همه غريبتر آنست كه نيابت پيشنمازى را كه ثابت نيست كه بگفته رسول باشد بلكه خلافش معلومست و باعتقاد ايشان هر فاجرى امامت نماز ميتواند كرد دليل خلافت أبو بكر ميكنند و عزل أبو بكر و دادن آيات را بامير المؤمنين بامر خدا منشأ فضيلت او نميدانند.

طعن دويم‌ آنكه حضرت رسول اسامة بن زيد را سردار لشكر كرد و جمعى از صحابه را در تحت حكم او داخل كرد و تأكيد كرد كه متوجه جنگ روم شوند و أبو بكر و عمر از جمله مأمورين بودند و حضرت لعنت كرد بر كسى كه تخلف نمايد از لشكر اسامه و ايشان تخلف كردند براى غصب خلافت و مستحق لعن شدند و بقراين احوال معلوم بود كه غرض آن حضرت از نفوذ جيش اسامه و تأكيد در سرعت خروج ايشان آن بود كه مدينه از منافقان خالى گردد و خلافت بر وصى خود او قرار گيرد و اين مضامين بطرق متعدده در تواريخ و سير و كتب معتبره ايشان مذكور است چنانچه ابن ابى الحديد از كتاب احمد بن عبد العزيز جوهرى روايت كرده است از عبد اللَّه بن عبد الرحمن كه رسول خدا در مرض موت خود امير كرد اسامه را بر لشكرى كه در آن اكثر مهاجرين و انصار داخل بودند و از جمله آنها أبو بكر و عمر و عبيدة بن جراح و عبد الرحمن بن عوف و طلحه و زبير بود امر كرد او را كه غارت برد بر موته بهمان موضع كه پدرش در آنجا شهيد شده بود و جنگ كند در وادى فلسطين و تغافل مينمود اسامه و لشكرش و حضرت گاه مرضش شديد ميشد و گاه سبك ميشد و در همه حال تأكيد ميفرمود در روانه شدن لشكر تا آنكه اسامه گفت پدر و مادرم فداى تو باد رخصت‌

اسم الکتاب : حق اليقين المؤلف : علامه مجلسى    الجزء : 1  صفحة : 155
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست