اسم الکتاب : حق اليقين المؤلف : علامه مجلسى الجزء : 1 صفحة : 134
گرداند و چون حضرت رسول (ص) غضبناك ميشد بغير على
عليه السّلام كسى جرأت نميكرد كه با آن حضرت سخن بگويد و از عايشه روايت كردهاند كه
گفت ديدم حضرت رسول (ص) على را در برگرفت و بوسيد و گفت دو مرتبه پدرم فداى تو باد
اى يگانه شهيد چون على عليه السّلام حاضر نبود ميفرمود كجا است محبوب خدا و محبوب رسول
او و ابن حجر جزء اول اين حديث را از عايشه روايت كرده است و بسندهاى بسيار در صحاح
عامه و ساير كتب ايشان روايت كردهاند كه حضرت رسول (ص) فرمود كه على از من است و من
از علىام و ادا نميكند از جانب من رسالت مرا مگر على عليه السّلام و ابن عبد البر
در استيعاب گفته است كه رسول خدا در سال دويم هجرت دختر خود فاطمه سيده زنان اهل جنت
را نظير مريم دختر عمران تزويج نمود بعلى عليه السّلام و باو گفت تو را تزويج كردم
بكسى كه سيد و بزرگ خلق است در دنيا و آخرت بدرستى كه اسلام او پيش از همه صحابه بود
و علمش از همه بيشتر است و حلمش از همه عظيمتر است اسماء بنت عميس گفت ديدم وقتى كه
رسول خدا (ص) آن دو برگزيده خدا را بيكديگر داد دعاى بسيار از براى هر دو كرد و ديگرى
را از دعا با ايشان شريك نكرد و از براى على عليه السّلام دعا ميكرد بنحوى كه از براى
فاطمه سلام اللَّه عليها دعا ميكرد و ايضا روايت كرده است از مطلب ابن عبد اللَّه كه
رسول خدا (ص) خطاب كرد بگروه ثقيف در وقتى كه بنزد آن حضرت آمدند و گفت يا مسلمان شويد
يا ميفرستم بسوى شما مردى را كه از منست يا گفت مثل جان من است پس گردن شما را خواهد
زد و فرزندان شما را سبى خواهد كرد و مالهاى شما را خواهد گرفت عمر گفت بخدا سوگند
كه آرزوى امارت نكرد مگر در آن روز و سينه خود را پيش ميكردم كه شايد بگويد اينست پس
رو بعلى كرد و دستش را گرفت و دو مرتبه گفت او اينست.
مؤلف گويد كه چون آن بىايمان اعتقاد
بخدا نداشته از قسم دروغ پروا نداشته است زيرا كه اين سخن را مؤكد بيمين در جنگ خيبر
و مواطن ديگر گفته و البته يكى يا زياده دروغ خواهد بود و چون شرم نداشته است پروا
نداشته است كه مردم از فحواى حال او دانند كه او دروغ ميگويد و او از همه كس حريصتر
بود بخلافت و اگر گويند مرادش اين بود كه اهليت اين امر را در خود نميديده اين راست
است اما بايست در اين مواطن نيز آرزو نكند و در جامع الاصول از صحيح نسائى و در مشكاة
از صحيح ترمدى روايت كرده كه أبو بكر و عمر فاطمه عليها سلام را از حضرت رسول (ص) خواستگارى
نمودند و حضرت نداد و عذر فرمود كه او كوچكست على عليه السّلام خواستگارى كرد باو گفت
خدا بتو عطا فرموده و احاديث در باب اختصاص حضرت امير عليه السّلام بحضرت رسول زياده
از آنست كه در اين رساله احصا توان كرد
اسم الکتاب : حق اليقين المؤلف : علامه مجلسى الجزء : 1 صفحة : 134