اسم الکتاب : حق اليقين المؤلف : علامه مجلسى الجزء : 1 صفحة : 116
وقاص را امير كرد و باو گفت چه مانع است تو را
از آنكه سبب كنى و دشنام دهى ابو تراب را سعد گفت تا در خاطر من هست آن سه چيز كه در
حق على عليه السّلام شنيدهام هرگز او را سب نخواهم كرد و اگر يكى از آنها از براى
من ميبود دوستتر مىداشتم از آنكه شتران سرخ موى عالم از من باشد شنيدم از رسول خدا
صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باو مىگفت در وقتى كه او را در بعضى از غزوات در مدينه
گذاشت و على عليه السّلام گفت مرا با زنان گذاشتى و ذكر كرد همان را كه در حديث سابق
مذكور شد اما در اينجا گفت الا انه لا نبوة بعدى يعنى مگر آنكه نبوت و پيغمبرى بعد
از من نيست پس سعد گفت شنيدم كه در روز خيبر ميگفت البته خواهم داد علم را فردا بمردى
كه دوست ميدارد خدا و رسول او را و دوست مىدارد او خدا و رسول صلّى اللَّه عليه و
آله و سلّم را همه ما گردن كشيديم كه شايد بما دهد پس گفت على را بطلبيد چون حاضر شد
ديدهاش رمد داشت و درد ميكرد آب دهان مبارك خود را بر ديده او ماليد و علم را باو
داد پس خدا بر دست او فتح كرد چون آيه مباهله نازل شد و على و فاطمه و حسن و حسين
(ع) را طلبيد و گفت خداوندا اينها اهل بيت منند و ابن عبد البر در كتاب استيعاب كه
معتبرترين كتب ايشانست گفته است كه حضرت امير عليه السّلام در هيچ غزوه از غزوات كه
حضرت رسول (ص) در آن حاضر بود تخلف نمىنمود تا بمدينه هجرت مىكرد مگردد جنگ تبوك
كه حضرت رسول (ص) او را براى حراست مدينه و محافظت عيال خود در مدينه گذاشت و گفت انت
منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى و گفته است اين حديث را جماعت بسيار
از صحابه روايت كردهاند و از ثابتترين روايات و صحيح ترين آنها است روايت كرده است
اين را از رسول خدا از سعد بن ابى وقاص و طريقها بسعد بسيار است و روايت كرده است اين
حديث را از ابن عباس و ابو سعيد خدرى و ام سلمه و اسماء بنت عميس و جابر بن عبد اللَّه
و جماعت بسيارى كه ذكر آنها بتطويل مىانجامد و فاطمه دختر امير المؤمنين عليه السّلام
روايت كرده است از اسماء بنت عميس كه گفت شنيدم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و
سلّم با على ميگفت انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه ليس بعدى نبى و بروايت ابن
عباس بعد از آن گفت تو برادر منى و صاحب منى يعنى مصاحب منى و ابن عقده حافظ كه جميع
طوايف او را ثقه ميدانند كتاب بزرگى تصنيف كرده است از براى خصوص سندهاى اين حديث و
ابن حنبل در مسند خود كه بمنزله صحاح ايشانست اين حديث را بسندهاى بسيار از جمع كثيرى
از صحابه روايت كرده است و ابن اثير در تاريخ كامل از محمد بن اسحاق ديلمى در فردوس
الاخبار از عمر بن الخطاب روايت كرده است كه رسول خدا با على گفت تو اول مسلمانى در
اسلام و اول مؤمنانى در ايمان و تو از من بمنزله هارونى از موسى و قاضى
اسم الکتاب : حق اليقين المؤلف : علامه مجلسى الجزء : 1 صفحة : 116