راغب در مفردات فرموده: اصل امن، آرامش نفس و نابودی خوف است. امن،
امانة و امان، در اصل مصدرند، و امان گاهی اسم است برای حالتی که انسان در
آن در آرامش است، و گاهی اسم است برای آنچه انسان نسبت به آن، آرامش دارد:
«وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ»؛ یعنی آنچه را مورد آرامش شما است، و «إِنَّا
عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» را گفتهاند که آن
کلمه «توحید» است، و گفتهاند: «عدالت» است، و گفتهاند: «حروف تهجّی»
است، و گفتهاند: آن «عقل» است، و عقل، صحیح است؛ زیرا عقل همان چیزی است
که با حصول آن معرفت به توحید حاصل گردد و عدالت جاری شده و حروف تهجی
آموخته شود، بلکه با حصول عقل، آنچه را یادگیری آن بر عهده انسان است، او
خواهد توانست بیاموزد، و عمل نمودن به آنچه را که حسن انجام آن در تعهّد
انسان است، تحقق بخشد و به واسطه آن است که بر بسیاری از آفریدهها برتری
پیدا کند. [2] فخر الدین در مجمع البحرین فی قوله: «إِنَّا عَرَضْنَا
الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ
یَحْمِلْنَها الخ»، فرموده: گفتهاند: مراد از «الامانة» طاعت است و
گفتهاند: مراد از آن، عبادت است و روایت شده که: علی علیه السّلام، چون
وقت نماز میرسید، «یتململ و یتزلزل»: بیتابی نموده و به خود میلرزید.
(پس) به او گفتند: یا امیر المؤمنین! شما را چه میشود؟ آن بزرگوار فرمود:
«جاء وقت الصلوة، وقت امانة عرضها اللّه علی السموات و الارض، فابین ان
یحملنها و اشفقن منها، و عرضها علی الجمادات، و اباؤها و اشفاقها مجاز.»
اما حمل امانت، مانند قول توست که میگویی فلانی حامل امانت و حملکننده آن
است؛