راغب در مفردات فرموده: عدل، عبارت است از تقسیم بهطور مساوی، و در
معنای اعتدال فی قوله: «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ
النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ»، فرموده: اشاره است به تمایل طبیعی و
فطریای که مردم بر آن هستند و براساس آن، توانایی ابراز محبت در بین زنان
(متعدّد) را بهطور مساوی ندارند. فی قوله: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا
تَعْدِلُوا» هم فرموده: اشاره است به عدل در اعطا نمودن و نفقه دادن. [3] فخر
الدین در مجمع البحرین فی قوله: «وَ إِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لا
یُؤْخَذْ مِنْها»، فرموده: «ای تفد کل فداء»؛ یعنی: و اگر هر عوضی را به
جای آن بدهد، و عدل، بر خلاف جور (ستم) است، و عدل از لحاظ نعمت، عبارت است
از مساوی بودن بین دو شیء، و عدل از اسمای خدای متعال بوده و آن، مصدر
قایم مقام اسم است، و حقیقت آن، ذو عدل است و او کسی است که هوا و هوس او
را متمایل نمیکند، پس مجاز در حکم کردن است. [4] در فرهنگ لغات درباره اعتدال آمده که: اعتدال، مصدر است به معنای میانه حال شدن و راست و مستقیم گشتن. [5] در مقدمه کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار (مقدمه تفسیر برهان)، فرموده: عدل، ضد