نقشبنديه در صوفيه، يا روشهاى عملى نسبت به احكام؛ مانند: شافعيه و حنفيه در فقه، به كار مىرود.
و امّا ملل و نحل:
در قاموس آمده: ملّت عبارت از شريعت و دين است. در لسان العرب ابن منظور علاوه بر اين معنى مليله و ملال را به معنى حرارت داخل خاكستر معنى نموده است.
طريحى در مجمع البحرين فرموده: الملة فى الاصل، ما شرع اللّه لعباده على السنة الانبياء يتوصلوا الى جوار اللّه، و يستعمل فى جملة الشرايع دون آحادها، و لا يكاد توجد مضافة الى اللّه، و لا الى آحاد امة النبى، ثم انها اتسعت فاستعملت فى الملل الباطلة [4].
نحل جمع نحله، به معنى ادعاء [5]يا ادّعاى باطل است [6].
اصل اين لغت از ريشۀ(نحل جسمه فهو ناحل) يعنى به واسطۀ بيمارى لاغر گرديد، اخذ شده است. نحول، به معنى لاغرى و ناحل به معنى شتر لاغر و نواحل به معنى شمشيرهايى كه به واسطۀ كثرت استعمال نازك شده است نيز از همين ماده مشتقاند. بنابراين نحله نيز ادعايى است كه ضعيف باشد.
3-در لغت اوستايى نيز به محض شريعت و مذهب آمده است. [7]
در اصطلاح متعارف، دين شريعتى است كه توسط يكى از پيغمبران يا مدّعيان نبوّت آورده شده است؛ و به معنايى وسيعتر، عبارت است از ايمان به نيرويى برتر از طبيعت بشر و پرستش آن [8].
مناسبت معنى اصطلاحى و لغوى دين (به هر يك از معانى ياد شده) ظاهر است؛ زيرا بعض معانى دين با يكديگر ملازمه دارند؛ مانند طاعت كه نوعا با قهر و غلبه ملازم است، و اگر اطاعت استمرار يابد عادت مىشود.
[4] -يعنى ملت در اصل، نام شريعتى است كه خداوند به لسان انبياء براى بشر وضع نموده تا به جوار قرب خداوند واصل شوند. استعمال ملّت در مجموع احكام و دستورات شرعى شايع است ولى در يكانيكان روا نيست. به خداوند نيز نمىتوان انتساب داد، يعنى ملة اللّه گفته نمىشود، چنان كه به افراد امّت نمىتوان نسبت داد. اين معنى اصل ملّت است، ولى بعدا دايرۀ استعمال وسعت يافته و در امم باطله نيز استعمال شده است.