اسم الکتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 61
و نيز مىفرمايد: «تِبْيانٌ لِكُلِّ
شَىْءٍ، در قرآن بيان همه چيز آمده است».
و ياد آور شده است كه آيات قرآن، يكديگر را تصديق مىكنند و اختلافى در آن
وجود ندارد چنان كه مىفرمايد: «اگر قرآن از ناحيه غير خدا بود اختلاف فراوانى در
آن مىيافتند». [1] قرآن
داراى ظاهرى زيبا و شگفتانگيز و باطنى پرمايه و عميق است؛ نكات شگفتآور آن فانى
نگردد و اسرار نهفته آن پايان نپذيرد، هرگز تاريكيهاى جهل و نادانى جز به آن رفع
نخواهد شد.
خطبه 19
هنگامى كه امام عليه السلام در مسجد كوفه بر منبر بود سخنى فرمود كه «اشعث بن
قيس» به امام
اعتراض كرد: اى امير مؤمنان! اين مطلب به زيان تو است نه به سود تو!
امام عليه السلام با بى اعتنايى نگاهى به او كرد و فرمود:
تو چه مىدانى چه چيز به سود من است يا زيان من؟ نفرين خدا و نفرين كنندگان بر
تو باد اى حائك پسر حائك و اى منافق فرزند كافر! به خدا سوگند تو يك بار در كفر و
بار ديگر در اسلام اسير گشتى ...
مال و حسبت نتوانست تو را از يكى از اين دو اسارت آزاد سازد، تو همانى كه
«شمشيرها» را به سوى قبيلهات راهنمايى كردى، و مرگ را به جانب آنان سوق دادى
(چنين كسى) سزاوار است بستگانش به او خشم ورزند و بيگانگان به او اطمينان نكنند.
مرحوم سيّد رضى رحمه الله مىگويد: مقصود امام عليه السلام از جمله: «كفر، يك
بار تو را اسير كرده و اسلام بار ديگر» اين است كه اشعث يك بار در حالت كفر و بار
ديگر در حالتى كه مسلمان بود اسير شده است، و نيز جمله «دَلَّ عَلى قَومِهِ
السَّيْفَ؛ شمشير را به سوى قومت راهنما شدى» اشاره به جريانى است كه اشعث با
خالدبن وليد در «يمامه» داشتند، اشعث قبيله خويش را فريب داد و به آنان خدعه نمود
تا خالد آنان را غافلگير ساخت، لذا قبيله او وى را «عُرفَ النَّار» ناميدند، اين
لقب را به كسى مىگفتند كه غدر و مكر بكار مىبرد.
( «عُرْفَ النَّار» به معناى چيزى است
كه آتش را بپوشاند و اين تعبير كنايه از آن است كه اشعث با خدعه و نيرنگ آتشهايى
را كه در نزديك قومش بود، مخفى داشت و آنها را غافلگير ساخت).