اسم الکتاب : داستان ياران المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 332
آزادى خواه و غيرتمند جهان كه مظلوميّت مردم غزه را شنيدهاند و مطّلع شدهاند
كه چندين سال است آنها در محاصره دشمنشان قرار گرفته، و از امكانات اوّليّه زندگى
محرومند، موادّ غذايى و دارويى براى آنها تهيّه كرده و با يك كشتى به عنوان كشتى
آزادى به سمت غزّه حركت مىكنند، امّا در نزديكى غزّه، كشتى توسّط اسرائيلىها
بمباران، و محموله و افراد آن نابود مىشوند، و آب از آب تكان نمىخورد! ولى اين
جنايت نه در رسانههاى جهان انعكاس مطلوبى پيدا كرد، و نه سازمان ملل و شوراى
امنيّت و جمعيّتهاى حقوق بشر آن را محكوم كردند. بنابراين، با چنين انسانهاى
زورگو و بىمنطقى نمىتوان صلح و مصالحه كرد، بلكه بايد قوى بود و روى پاى خود
ايستاد. وگرنه همانند بت پرستان انطاكيه هم تهديد به جنگ مىكنند و هم دست به
شكنجههاى روحى مىزنند.
« «قَالُوا طَائِرُكُمْ مَّعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ
أَنْتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ»؛ (فرستادگان)
گفتند: «اگر درست بينديشيد فال بد شما با خود شماست، بلكه شما گروهى اسرافكاريد». [1] فرستادگان حضرت
عيسى عليه السلام بدون توجّه به تهديدهاى آنها و بى آن كه عصبانى شوند و كنترل خود
را از دست بدهند، به آنها گفتند: مشكلاتى كه داريد ارتباطى به آمدن ما ندارد و ما
بدقدم نيستيم، بلكه اعمال زشت خود شما علّت اين گرفتارىها و مشكلات شده است چرا
كه شما مردم اسراف كارى هستيد.
مجاهدى خستگى ناپذير
در روايات [2] آمده
است، مرد شجاعى از مردم انطاكيّه كه به رسولان عيساى مسيح عليهم السلام ايمان
آورده بود، به يارى آنها برخواست و مردم را به توحيد