آرى همه
زيورها و زينتهاى دنيا، كه ابزارى براى آزمايش است، روزى نيست و نابود خواهد شد.
در آن روز نه خبرى از قصرها و كاخها خواهد بود، و نه اثرى از پست و مقام خواهد
بود، و نه نشانهاى از كوهها و قلهها خواهيد يافت، و نه حتّى درخت و گياهى پيدا
خواهد شد، بلكه سطح كره زمين به سرزمين خشك و خالى از گياه تبديل خواهد شد.
مىگويند:
وقتى غم و غصّهها زياد شده و به انسان هجوم آورد، سرى به قبرستان بزند و فاتحهاى
براى اموات بخواند و اندكى فكر كند كه (مثلًا) صد سال پيش چه كسانى وجود داشتند و
چه زندگىهايى برپا كرده بودند، امّا اكنون نه از فقراى آنها اثرى هست و نه از
اغنيا و ثروتمندانشان. صد سال ديگر هم از ما خبرى نخواهد بود، پس غم و غصّه براى
چه؟ بايد به فكر آن روز باشيم، و براى آن زمان كارى كنيم.
شأن نزول
سوره كهف
بسيارى از
مفسّران، از جمله مرحوم طبرسى [2] شأن نزول
سوره كهف را چنين بيان داشتهاند:
«پس از آنكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله،
اسلام را به مردم جزيرة العرب عرضه نمود كفّار قريش با هم مشورت كردند و گفتند:
«نكند آنچه را محمّد آورده واقعيّت داشته باشد و فردا بلايى بر ما نازل گردد و
بيچاره شويم. بنابراين، لازم است پيرامون ادّعاهاى او تحقيق كنيم». پرسيدند: از چه
كسى؟ گفتند: «علماى يهود اطّلاعات