اسم الکتاب : داستان ياران المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 178
آن مىمانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نيز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب
اللَّه» اند؛ بدانيد «حزب اللَّه» پيروزان و رستگارانند».
در اين آيه شريفه رابطه نسبى و قبيلگى با رابطه ايمان و تقوا در تعارض قرار
گرفته و به مؤمنان دستور داده شده براى تقويت رابطه ايمان از رابطه نسبى و قبيلگى
چشم بپوشند.
علاوه بر آيات قرآن- كه دو نمونه آن گذشت- در روايات و سيره معصومين عليهم
السلام نيز اين مسأله به وضوح ديده مىشود، كه پيامبران و امامان عليهم السلام در
گفتار و كردار عملًا روابط معنوى را بر روابط مادّى، و اصول و ضوابط را بر روابط
مقدّم مىدانستند؛ به عنوان نمونه مىتوان به داستان حضرت على عليه السلام و
برادرش عقيل از زبان آن حضرت اشاره نمود.
على عليه السلام و تقاضاى بىمورد عقيل
به خدا قسم «عقيل» [1] برادرم را ديدم كه به شدّت فقير شده بود، و از من مىخواست كه يك مَن از
گندمهاى شما را (برخلاف موازين) به او ببخشم.
كودكانش را ديدم كه از گرسنگى موهايشان ژوليده، و بر اثر فقر رنگشان دگرگون
[1]. حضرت ابوطالب عليه السلام چهار
پسر داشت، كه هر كدام با يكديگر 10 سال فاصله سنّى داشتند. اسامى آنها بهترتيب سن
عبارتند از: 1. طالب. 2. عقيل. 3. جعفر. 4. على عليه السلام.
حضرت ابوطالب «عقيل» را بسيار دوست مىداشت، و لذا پيامبر به عقيل مىفرمود:
«من از دو جهت تو را دوست دارم: يكى از نظر خويشاوندى، و ديگر بهخاطر آنكه
مىدانم عمويم ابوطالب تو را سخت دوست مىداشت».
عقيل در جنگ موته همراه برادرش جعفر شركت داشت، و از «انساب» عرب و سرگذشت
آنها در ايّام جاهليّت از همه داناتر بود، و در مناظرات سخت حاضر جواب بود. در
مورد اينكه قبل از شهادت اميرمؤمنان عليه السلام نزد معاويه رفت يا پس از آن، در
ميان مورخان اختلاف نظر است. ولى محقّقان معتقدند پيش از شهادت نبوده است. (ترجمه
گويا و شرح فشرده بر نهجالبلاغه، ج 2، ص 597).
اسم الکتاب : داستان ياران المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 178