آغاز اين بحث اشارههاى كوچكى به اين جهان و نكات اعجابانگيز آن كرديم.
2- اصولًا چرا يك فرد كارى ناقص و بىمورد انجام مى دهد؟
مى توان براى نقص كارش اين دلايل را ذكر كرد.
او يا به انجام درست كار جاهل و نادان است يا از لحاظ توان انجام كار ناتوان و عاجز است، يا بخل مى ورزد يا حسادت دارد و يا ....
مثلًا مهندسى را در نظر بگيريد كه ساختمانى را ساخته است.
نون با وجود تازهساز بودن ساختمان، سقف آن فرو ريخته است.
دليل نقص كار اين مهندس چيست؟ روشن است كه دليل آن يكى از اين وجوه است:
الف: اطلاعات مهندس درباره ساختمان ناقص بوده است.
ب: مصالح و لوازم كافى براى ساختن ساختمانى محكم در دسترسش نبوده است.
ج: انگيزههاى پست شخصى آن مهندس كه او را از جدّيت و سعى و كوشش صحيح دركار باز داشته است و باعث شده تا نتيجه كار چيزى ناقص در آيد.
در غير اينصورت ديگر معنى نمى دهد ساختمان ناقص از آب در آيد. چون هم مى داند. هم مى تواند و هم انگيزه ديگرى كه باعث نقص كار او شود، وجود ندارد.
اكنون ببينيم آيا اين عوامل نيز مى تواند در فعل خداوند دخالت كرده و باعث نقص كار او شوند:
خداوند از تمام حقايق جهان باخبر است و چيزى در برابر دانش