آرى علاقه به راحتطلبى و تن پرورى و زندگى مرفه آميخته به عيش و نوش همچون
حجابى بر ديدگان فكر آنها افتاده، آنها نمىفهمند كه سعادت انسان در خور و خواب
نيست، گاه سعادتش اين است كه در ميدان جهاد گام بگذارد و پيكر خونينش بر صفحه
ميدان جهاد بيفتد، و به لقا اللَّه و جوار قرب حق و ضيافت پر افتخار او راه يابد،
ولى كسى كه اين مسائل را نمىفهمد حتى ممكن است آن را به باد استهزا و سخريه گيرد.
***
در دوّمين آيه به دنبال معاف شمردن گروهى از حكم جهاد مانند ضعيفان و بيماران، و كسانى كه
هيچگونه وسيلهاى براى شركت در ميدان جهاد ندارند در حالى كه قلبشان مشتاقانه در
عشق جهاد مىطپد و سيلاب اشك از چشمانشان به خاطر عدم قدرت بر انفاق در اين راه
جارى است، مىفرمايد: «اينها موأخذه ندارند، مؤاخذه مخصوص كسانى است كه ثروتمند و
توانا هستند و با اين حال مىخواهند با متخلفان بمانند».
باز در اينجا قرآن مىگويد: «خداوند بر دلهاى آنها مهر نهاده و لذا چيزى
نمىدانند» چرا كه اين راحتطلبى حجاب ضخيمى بر چشمان قلبشان افكنده است، به اين
ترتيب هر دو آيه يك حقيقت را تعقيب مىكند و روشن مىسازد كه رابطهاى ميان تخلف
از جهاد به خاطر راحتطلبى و عافيت جويى با عدم درك حقيقت وجود دارد.