responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : پيام قرآن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 213

شده‌اند.

«تبيين» از ماده‌ «بين» به معناى فاصله ميان دو چيزى است، سپس به معناى «جدايى» و «آشكار شدن» آمده، چرا كه فاصله افتادن ميان دو چيز، اين دو نتيجه را دارد، بعداً در هر كدام از اين دو معنا به طور جداگانه به كار رفته، گاه به معناى «جدايى» و گاه به معناى «ظهور» و آشكار شدن.

در «صحاح اللغة» آمده است كه‌ «بين» به دو معناى متضاد مى‌آيد: گاه به معناى جدايى، و گاه به معناى اتصال است (ولى به نظر مى‌رسد كه معناى اصلى همان‌گونه كه در ديگر كتب لغت آمده است به معناى جدايى و فراق است،) منتها چون جدايى از چيزى چه بسا باعث پيوستن به امرى ديگر مى‌شود به لازمه آن نيز اطلاق شده است.

به هر حال اين واژه (تبيين) در بسيارى از آيات قرآن به معناى ظهور و انكشاف و وضوح آمده است، لذا «بيّنه» به چيزى گفته مى‌شود كه دليل روشن و آشكارى است، خواه عقلى باشد، يا محسوس، به همين دليل به دو شاهد عادل كه در امور قضايى شهادتشان مدرك است «بينه» اطلاق مى‌شود، به معجزات انبيا نيز «بينه» گفته شده است، و «بيان» به معناى پرده بردارى از چيزى است، خواه به وسيله نطق بوده باشد يا نوشتن يا اشاره يا شاهد حال.

تَكْليِمُ» و «تَكَلَّمُّ» از ماده‌ «كلم» (بر وزن زخم) در اصل به گفته راغب در مفردات به معناى تأثير گذاشتن بر چيزى است، تأثيرى كه با چشم يا گوش احساس شود، آنچه با چشم احساس مى‌شود مانند زخم و جراحتى است كه بر بدن كسى وارد مى‌شود، و آنچه با گوش درك مى‌شود سخنى است كه از ديگرى مى‌شنويم.

«خليل بن احمد» در كتاب «العين» اصل آن را به معناى «مجروح ساختن» مى‌داند، بنابراين اطلاق اين واژه بر سخن گفتن به خاطر تأثير عميقى است كه كلام در شنونده مى‌گذارد، بلكه گاهى تأثير سخن از تأثير شمشير و خنجر بيشتر است، چنان‌كه در شعر معروف عرب آمده:

«جَراحاتُ السَّنانِ لَها الِتيامٌ‌

وَلا يَلْتامُ ما جَرحَ اللسانُ!؛

زخم‌هاى نيزه التيام مى‌پذيرد

ولى زخم‌هاى زبان التيام‌پذير نيست»

از بعضى تعبيرات استفاده مى‌شود كه‌ «تكلم» و «تكليم» يك معنا دارد، و هر دو به معناى سخن گفتن است، و لذا يكى از اوصاف خدا را متكلم مى‌شمارند، با اين‌كه اگر بر اساس آيه‌ «وَكلَّمَ اللَّهُ مُوسَى‌ تَكْليماً» بخواهيم حساب كنيم بايد بگوييم خدا «مكلّم» است.

اين احتمال نيز بعيد نيست كه واژه «تكلّم» در مواردى به كار رود كه يك نفر براى ديگرى سخن بگويد، اما «تكليم» مانند «مكالمه» سخنى است كه ميان دو نفر رد و بدل شود، و سخن گفتن خداوند با موسى عليه السلام در كوه طور نيز از همين قبيل بوده است.

«علم عقايد» را از اين رو «علم كلام» گفته‌اند كه نخستين بحث آن در اسلام در مورد «كلام اللَّه» (قرآن) به ظهور پيوست كه جمعى معتقد بودند كلام اللَّه قديم است و ازلى، و بعضى آن را حادث مى‌شمردند، جرّ و بحث‌هاى زيادى در اين زمينه در قرون نخستين اسلام رخ داد و نزاع‌ها و مشاجراتى به وقوع مى‌پيوست. [1]

و ما امروز مى‌دانيم اين نزاع، نزاع بى حاصل و بى‌اساسى بوده است، اگر منظور از قرآن محتواى آن باشد كه مسلّماً در علم خدا از ازل بوده، و اگر منظور الفاظ و كتابت و نزول وحى بوده باشد كه بدون شك از زمان بعثت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم تحقق يافت، به هر حال هدف بيان علّت نام گذارى «علم عقايد» به علم كلام است.

***

تفسير و جمع‌بندى‌


[1]. در دائرة المعارف قرن بيستم اين موضوع به عنوان نخستين احتمال در وجه تسميه «علم كلام» ذكر شده (دائرة المعارف فريد و جدى، جلد 8 ماده كلم).

اسم الکتاب : پيام قرآن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 213
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست