تازه اگر در كورانهاى شديدى كه ميدان تجربه است قرار گيرد، و عمر او به صورت
يكنواخت نگذرد.
حال فكر كنيد اگر بتوانيم تجربيات همه انسانها را كه در يك عصر زندگى مىكنند
يكجا جمع كنيم، و از آن بالاتر تجارب همه انسانها را در تمام قرون و اعصار،
راستى چه حجم زيادى را تشكيل مىدهد؟ و مسلّماً مبدأ معرفت و آگاهى بسيار عظيمى
است.
تاريخ- به شرط اينكه به صورت كامل و صحيحى تنظيم شود- مجموعه تجارب همه
انسانها را در تمام قرون و اعصار پيش روى مطالعه كنندگان مىگذارد؛ حتى اگر ناقص
هم باشد به نسبت در برگيرنده تجارب ادوار پيشين است.
اهميّت تاريخ از اين نظر روشنتر مىشود كه بدانيم كمتر حادثهاى در زندگى
امروز مىتوان يافت كه نمونه، يا نمونههايى از آن در گذشت واقع نشده باشد. و
اينكه مىگويند: «تاريخ پيوسته تكرار مىشود» يك واقعيت است، البتّه ممكن است
موارد استثنايى داشته باشد ولى اكثريت قريب به اتفاق حوادث در اين قانون كلى جمع
است.
اميرمؤمنان على عليه السلام در سخنان گرانبهايش به وضوح به اين مطلب اشاره
كرده، مىفرمايد: «عِبادَ اللَّه انَّ الدَّهْرَيَجْرى
بِالباقينَ كَجَرِيهِ بِالْماضينَ؛ اى بندگان خدا!
روزگار در مورد بازماندگان همانگونه جريان مىكند كه درباره گذشتگان جريان داشت»! [1]
و در حديث معروفى آمده است كه آنچه در اين امت اسلامى واقع مىشود نمونهاى از
آن در بنىاسرائيل تحقق يافته است.
اينجاست كه اهميّت و موقعيت تاريخ و مقام آن در عرصه معرفت و شناخت كاملًا
روشن مىشود.