responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 391

حاجت مى‌برد. پيوسته ملازم خدمت او بود، مگر در شب چهارشنبه كه به مسجد سهله مى‌رفت و در آن شب به علّت شب‌زنده‌دارى در آنجا از خدمت معذور بود، ولى پس از مدّتى ترك كرد و ديگر آنجا نمى‌رفت. از او پرسيدم چرا رفتن به مسجد سهله را ترك كردى؟ گفت: چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم، شب چهارشنبه چهلم به تأخير افتاد، تا نزديك غروب در آن وقت به‌تنهايى بيرون رفتم و با همان وضع به رفتن خود ادامه دادم تا يك‌سوم راه باقى ماند، مهتاب مقدارى از تاريكى شب را به روشنايى تبديل كرد، در اين هنگام شخص عربى را ديدم كه بر اسبى سوار است و به طرف من مى‌آيد در دل گفتم الان اين مرد راهزن مرا برهنه مى‌كند. همين كه به من رسيد با زبان عرب بَدَوى شروع به سخن كرد، پرسيد كجا مى‌روى؟ گفتم: مسجد سهله. گفت: با تو چيز خوردنى هست؟

جواب دادم: نه. فرمود: دست خود را در جيب كن. گفتم: در آن چيزى نيست. باز آن سخن را به‌تندى تكرار كرد. من دست در جيب كردم و مقدارى كشمش يافتم، آن‌گاه فرمود: «اوصيكَ بِالعَودِ» و سه مرتبه تكرار كرد. «عَود» به زبان عرب بدوى به‌معنى پدر پير است، يعنى سفارش مى‌كنم تو را به پدر پيرى كه دارى. بعد ناگهان از نظرم ناپديد شد، فهميدم كه او حضرت مهدى عليه السلام بود و دانستم آن جناب راضى نيست من خدمت پدرم را ترك كنم، حتّى در شب چهارشنبه، ازاين‌رو ديگر به مسجد سهله نرفتم. [1]


[1]. منتهى الآمال، ج 2، ص 844.

اسم الکتاب : انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر    الجزء : 1  صفحة : 391
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست