ثانياً: عدل
الهى ايجاب مىكند كه نيكوكاران و بدكاران كه غالباً در اين جهان در يك صف قرار
مىگيرند و گاه بدكاران جلوترند، از هم جدا شوند و هر كدام به سزاى اعمالشان
برسند: «امْ حَسِبَ الِّذينَ اجْتَرَحُوا السَّيْئاتِ انْ نَجْعَلَهُمْ
كَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساء
ما يَحْكُمُونَ؛ آيا آنها كه مرتكب گناهان شدند گمان كردند كه ما
آنها را همچون كسانى قرار مىدهيم كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند؟
كه حيات و مرگشان يكسان باشد؟ چه بد داورى مىكنند!». [1]
ثالثاً: رحمت
بىپايان الهى ايجاب مىكند كه فيض و نعمت او با مرگ از انسان قطع نشود و تكامل
افراد مستعد و شايسته همچنان ادامه يابد: «كَتَبَ
عَلى نَفْسِهِ الرَّحمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ الى يَوْمِ الْقِيمَةِ لا رَيْبِ
فيهِ؛ خدا رحمت را بر خود فرض كرده و همه شما را در روز رستاخيز كه شكى در
آن نيست جمع خواهد كرد». [2]
قرآن به
كسانى كه در مسأله معاد ترديد داشتند مىگويد: چگونه ممكن است در قدرت خدا براى
زنده كردن مردگان شكّ و ترديد كنيد، در حالى كه خلقت نخستين شما نيز از اوست، همان
كسى كه در آغاز شما را از خاك آفريد باز هم به زندگى ديگر برمىگرداند:
«افَعَيينا بِالْخَلْقِ الاوَّلِ بَلْ هُمْ فى لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ؛
آيا ما از آفرينش نخستين عاجز مانديم (كه قادر بر آفرينش رستاخيز نباشيم) ولى آنها
(با اين دلايل