اسم الکتاب : از تو سوال مى كنند( مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 220
نمىفهميدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)!* (آن گروه با اشاره به او) گفتند:
«اى ذو القرنين! (قوم) يأجوج و مأجوج
در اين سرزمين فساد مىكنند؛ آيا ممكن است ما هزينهاى براى تو قرار دهيم، كه ميان
ما و آنها سدّى ايجاد كنى»؟!* ذوالقرنين گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من
گذارده، بهتر است؛ (از آنچه پيشنهاد مىكنيد؛ كافى است) مرا با نيرويى يارى دهيد،
تا ميان شما و آنها سدّ محكمى قرار دهم!* قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد (و روى هم
بچينيد)»! تا وقتى كه ميان دو كوه را پوشانيد، گفت: « (در اطراف آن آتش بيفروزيد،
و در آن بدميد»! (آنها دميدند) تا آتش قطعات آهن را سرخ كرد، گفت: (اكنون) «مس
مذاب برايم بياوريد تا بر روىِ آن بريزم (و شكافهاى آن را پر كنم»!* (سرانجام چنان
سدّى ساخت) كه آنها [/ طايفه يأجوج و مأجوج] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و
نمىتوانستند سوراخى در آن ايجاد كنند.* (آنگاه) گفت: «ايناز رحمتى از جانب
پروردگار من است! و هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مىكوبد؛ و
وعده پروردگارم حق است»!
شرح و تفسير
آيات فوق به يكى ديگر از سفرهاى ذوالقرنين اشاره كرده مىگويد: «بعد از اين
ماجرا باز از اسباب مهمّى كه در اختيار داشت بهره گرفت» «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً».
«همچنان راه خود ادامه داد تا به ميان
دو كوه رسيد، و در آنجا گروهى غير از آن دو گروه سابق يافت كه هيچ سخنى را
نمىفهميدند» «حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ
وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لايَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا».
اشاره به اين كه: او به يك منطقه كوهستانى رسيد و در آنجا جمعيّتى (غير از دو
جمعيّتى كه در شرق و غرب يافته بود) مشاهده كرد كه از نظر تمدّن در سطح بسيار
پايينى بودند؛ چرا كه يكى از روشنترين نشانههاى تمدّن انسانى، همان سخن گفتن
اوست.
اسم الکتاب : از تو سوال مى كنند( مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 220