اسم الکتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 496
اى برادرى كه هنوز سنّى از تو نگذشته، سعى كن تا جوانى، قرائت قرآن را براى
خود ملكه كنى، تا نورانيّت قرآن با خون و گوشت و پوست تو درآميزد، و زيبائيهاى
قرآن در قلب تو مستقر شود به طورى كه قرآن باطن تو شود، گاهى انسان به جائى مىرسد
كه مثل امام على (عليه السلام) و معصومين عليهمالسّلام ديگر خود، قرآن جامع و
فرقان قاطع و كلام الله ناطق مىشود، اينها آية الله عظماى الهى هستند، و اين تعجب
ندارد كه گاهى مىشود انسان به جائى رسد كه باطن او عين ذكر و عبادت مىشود.
آرى تا جوانى بكوش كه قلب جوان بسيار پذيرش دارد، بذر را مىگيرد، چه بذر خدا
باشد، چه بذر شيطان، ولى سعى كن قلب تو محل رشد بذر شيطان نشود، و به همين جهت
مبادا با اهل فسوق و عصيان و معصيت نشست و برخاست كنى، كه هر چه در زمين قلب تو
كِشْتند، همان برداشت كنى، و ديديم كه هر كه ناليد از رفيق و يار بد ناليد.
در حديث است: «مؤمنى كه قرائت قرآن كند در حالى كه جوان است (نورانيّت) قرآن
با گوشت و خون او آميخته مىگردد خداوند او را با سفراء كرام نيكوكار محشور كند و
قرآن پناه اوست، در قيامت، و در محضر حق گويد: خداوندا! هر عاملى اجر عملش را
گرفت، غير از عامل به من، پس بهترين عطاياى خود را به او برسان، پس خداى تعالى دو
حُلّه از حلّههاى بهشتى را بر او بپوشاند و بر سر او تاج كرامت نهد، پس خطاب شود،
آيا راضى شدى؟ قرآن عرض مىكند: من اميد بيشتر داشتم، پس امن و امان را به دست
راست او دهند و خُلد برين را به دست چپ و داخل بهشت شود، و به او گفته شود: قرائت
كن، و بالا بيا درجهاى، پس به قرآن خطاب شود: آيا او را به مقامات عالى رسانديم و
تو راضاى شدى؟ عرض مىكند آرى». [1]