نه از شكر لبى تلخى چشيده است
نه كس شيرينى از حنظل شنيده است
چو نيك انديش بتوان بود بارى
بدانديشى مكن گر هوشيارى
بجاى بد، نكوئى چون توان كرد
همان بهتر كه نيكوئى كند مرد
ز تو چون خواست ايزد عدل و احسان
دلا چون پارسايان باش اينسان
كه خلقان از شرورت ايمن آيند
روانت را به نيكوئى ستايند
جهان دار المكافات است زنهار
حذر كن زيردستان را ميازار
كه بيداد اركنى بر ناتوانى
كشى كيفر زداد آسمانى