رسالة ابى غالب الزّراري إلى ابنه في ذكر آل اعين
الحسيني الجلالي السيد محمدرضا
##محمّدعلى غلامى ## شرح حال نگارى از جمله دانشهاى گرانقدر و كارآمد فرهنگ بشرى است. ثبت و ضبط احوال و چگونگى زندگانى انسانها و حوادث و فراز و نشيبهاى حيات بشرى، سابقهاى دير پاى دارد و نقش عظيم آن در تربيت نسلها انكار ناكردنى است. در فرهنگ اسلامى نيز نگارش شرح حالهاى افراد، خاندانها و... از اوّلين آثارى است كه پديد آمده است. سير و تحول نگارش زندگينامهها و تبارنامهها و چگونگى آنها فرصتى ديگر و مجالى فراختر مىطلبد.(1) كه كهنترين كتاب در اين زمينه، نوشته عبيداللَّه بن ابى رافع (متوفاى حدود 80 ق) است، با عنوان «تسميه من شهد مع على عليه السّلام حروبه»(2) البته در سدههاى واپسين و در دوران گسترش نگارش كتابها و تدوين آثار شرح حال نگارى، اين دانش دامنهاى وسيعتر يافت و شيوهها و روشهاى گونه گونى به خود گرفت.(3) يكى از اين شيوهها كه به گستردگى شيوههاى ديگر معمول نبود، ولى از پيشينه بسيار كهنى برخوردار است، شيوه زندگينامه نگارى خود نوشت (اتوبيوگرافى) است.(4) دراين گونه زندگانى نامهها - كه خود داراى انواع و اقسامى است - (5) نويسندگانى تلاش مىكردند جهتى از زندگانى خود را بنمايانند، و يا گزارشى از چگونگى زندگى خود و خاندانشان را بازگويند. اين گونه نوشتهها - چنانكه برخى از ناقدان و مؤلفان گفتهاند -(6) اگر از برخى شائبهها پيراسته باشد، معتمدترين و بهترين شرح حالها خواهد بود. و براى آشنايى با زواياى زندگى و ابعاد فكرى افراد، سودمندترين منابع و مصادر به شمار مىآيد. رساله ابوغالب زرارى: كتاب مزبور از جمله نگاشتههاى بسيار كهن و از قديمترين زندگينامههاى خودنوشت است، كه از منابع مهم رجالى به شمار مىرود. ابوغالب آن را براى نوهاش ابوطاهر محمد بن عبداللَّه بن احمد نوشته و زندگانى استادان و رجال خاندان بزرگ و جليل القدر «أعيَنْ» را در آن آورده و از زندگى و آثار خود سخن گفته است. افزون بر اين، از آثار استادان خود نيز ياد كرده و آنچه را به قرائت فرا گرفته، به نوهاش اجازه نقل داده است. بدين سان اين رساله را از كهنترين اجازههاى موجود نيز توان به شمار آورد و شيخ آقا بزرگ تهرانى آن را «نفيسترين و ارزشمندترين اجازه پيشينيان از محدّثان ما دانسته است».(7) ابوغالب بر اساس آنچه خود نوشته است، رساله پيش گفته را در ذى العقده 356 نگاشته وسپس به سال 367 در آن تجديد نظر كرده است. اين نوشته را دانشمند عاليقدر، حسين بن عبيداللَّه عضائرى، شاگرد نامدار مؤلف (متوفاى 411) از وى روايت نموده و در پايان آن مطالبى را كه لازم مىدانسته و ابوغالب آنها را نياورده، استدراك كرده است. اقبال گسترده عالمان و استنساخ و حفاظت از متن آن از سوى مشايخ و محدّثان، نشانگر اهميّت كتاب و ارزش والاى آن است. سودمندى و كارآمدى آن نيز در شرح حال نگارى و علم مصطح الحديث، كه از يكسو - چنانكه اشاره شد - از كهنترين اجازههاى موجود است و در منهج استجازه و اجازه سودمند تواند بود و از سوى ديگر بيانگر زندگى چهرههاى برجسته يكى از بزرگترين و گرانقدرترين خاندان شيعى است، آن را در دانش رجال از قديمترين متنها و حائز اهميت قرار داده است. اينك در اين نگاه گذرا - كه به يمن پژوهش و تحقيق اين رساله نگاشته مىشود - جاى گفتگوى تفصيلى از ابعاد كتاب و آثار آن در دانشهاى مختلف نيست. محقق محترم در مقدمه سودمند خود به اين موارد اشاراتى گويا دارند، كه خوانندگان و جستجوگران اين گونه آگاهيها از آن سود خواهند جست. مؤلّف آن: ابوغالب احمد بن محمد بن محمّد بن سليمان زرارى، از *44* دانشمندان و محدّثان عاليقدرِ نيمه اوّل سده چهارم هجرى و بازمانده بزرگترين ومهمترين خاندان علمى شيعه اماميّه است؛ مرحوم سيد بحرالعلوم مىگويد: «ال اعين بزرگترين خاندان شيعى كوفه هستند، كه از حيث مقام برترين و به لحاظ رجال و چهرههاى برجسته، داراى بيشترين رجال و با توجه به زمان، طولانىترين خاندان شيعه هستند».(8) ابوغالب در خاندان به اين عظمت و والايى، به سال 285 از مادر بزاد و از محضر پرفيض عالمان خانواده خود و ديگر استادان و مشايخ حديث و فقيهان بهرهمند گرديد و به زودى به جايگاهى بلند در دانش و بينش دست يافت. با اينكه دوران زندگانى وى دوران التهابها بود و او از تضييقها و رنجها دور نماند، اما در تمام اين امور شكيبا و استوار ماند. و در راه تحصيل و تعليم و تعلّم و ارشاد از هيچ كوششى دريغ نورزيد. ابوغالب در دوران غيبت صغرا با حضرت ولى عصر - عجل اللَّه فرجه - مكاتبه داشته و مورد لطف و مهر آن حضرت بوده است.(9) رجاليان و شرح حال نگاران نيز از وى به بزرگى و عظمت ياد كرده جايگاه بلندش را در علم و عمل ستودهاند. وى از بسيارى از محدّثان و مشايخ حديث روايت مىكرد. و بسيارى از محدّثان و عالمان و فقيهان نيز از او روايت مىكردند و جزء شاگردان حوزه درس او بودند. ابوغالب در نگارش و تصنيف نيز سختكوش و پرتلاش بوده است؛ مرحوم شيخ الطّائفه مىگويد: «ابوغالب در زمان خود شيخ اصحاب ما و استاد و مورد اعتماد آنان بوده است. كتابهايى نگاشت، از جمله كتاب «تاريخ» كه پايان نيافت، امّا هزار ورق از آن نگاشته شد».(10) آثار ابوغالب در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامى بوده و گويا جز آنچه اينك مورد گفتگوست، به دست ما نرسيده است. وى پس از سالها تعليم و تعلّم، تصنيف و تأليف و تدريس و ارشاد، سرانجام به سال 368 در 83 سالگى زندگى را بدرود گفت.(11) چاپهاى آن: رساله ابوغالب زرارى دست كم تا كنون دوبار به صورت كامل و دوبار نيز به صورت ناقص، در ضمن آثار رجالى و يا مستقلاً به چاپ رسيده است: 1) در ضمن «الكشكول» تأليف مرحوم شيخ يوسف بحرانى (ج 1 ص 180 - 202)، مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى از اين چاپ ياد كرده و يادآورى كرده كه نيازمند تصحيح و تحقيق است.(12) 2) با عنوان «رساله آل اعين» كه محقق آن آقاى سيد محمد على موسوى موحّد ابطحى نوشتهاند آن را بر اساس نسخههاى معتمدى كه در برخى از آنها مقابله و تصحيح بوده، تصحيح و شرح كرده است. اين مقابله و تصحيح به سال 1399 ق در اصفهان چاپ و منتشر شده است. 3) بخشهايى از آن كه ضمن رجال بحرالعلوم آمده است؛ مرحوم بحرالعلوم بخشهاى بسيارى از آن را ضمن ياد كرد رجال آل اعين آورده است و مرحوم سيّد محمد صادق بحرالعلوم پانوشتهاى مفصلى بر اين قسمتها نوشتهاند.(13) 4) چاپ بغداد، اين چاپ مشتمل است بر بخشى از آن به تحقيق شيخ محمد حسن آل ياسين و به عنوان جزيى از نفائس المحظوطات در ضمن مجموعه دوم آن سلسله به سال 1373 با عنوان «رساله ابى غالب الزرارى في آل أعين» به چاپ رسيده است.(14) نسخههاى مُعتمد: محقق محترمِ تحقيقى كه مورد گفتگو است با اطّلاع بر تمامت آنچه آمد و با قطع و يقين به نارسايى چاپهاى ياد شده و لزوم چاپى منقّح و كارآمد از آن، از سالها پيش به جمع نسخهها و تحقيق آن دست يازيده است. پس از چاپ اصفهان، كار را متوقّف مىكنند، امّا بعد از دقت و نگريستن در نارساييهاى موجود در آن، بر ادامه كار عزم را جزم مىكنند كه اينك به تفصيل از چگونگى اين تحقيق ياد مىكنيم: 1- نسخه دانشگاه تهران، نسخهاى است ارزشمند و مصحّح، مقابله شده با دو نسخه ديگر كه يكى از آن دو به سال 630 نگاشته شده است. 2- نسخه فقيه بزرگوار مرحوم شيخ يوسف بحرانى كه از آن ياد كرديم. 3- نسخه شيخ سليمان بن عبداللَّه ماحوزى، اين نسخه نيز از طريق مقابلهاى كه دانشمند معظم آقاى سيد محمد حسين جلالى با نسخه كشكول انجام داده، مورد استفاده قرار گرفته است. 4- نسخه ديگرى از دانشگاه در ضمن مجموعهاى از نسخههاى مختلف. 5- نسخه مرحوم سيّد بحرالعلوم كه از آن ياد كرديم. 6- نسخه مرحوم حرّ عاملى محفوظ در كتابخانه آيةاللَّه حكيم به شماره 316. 7- نسخه مرحوم شيخ الشريعة در كتابخانه ياد شده. 8- نسخه شيخ آقا بزرگ تهرانى كه ميكروفيلم آن در دانشگاه تهران محفوظ است. 9- نسخه مرحوم شيخ محمّد سماوى، در كتابخانه آيةاللَّه حكيم شماره 1037. 10- نسخه شيخ الإسلام زنجانى، در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى. 11- نسخه چاپ بغداد كه از آن ياد كرديم. 12- نسخه چاپ اصفهان كه پيشتر به آن اشاره كرديم. مجموع اين نسخهها اندك اختلافى با هم دارند، در برخى افزونيهايى ديده مىشود كه به همه آنها در پانوشتها اشاره شده است. شيوه تحقيق: 1- محقق محترم پس از سنجش نسخهها و ارزيابى و گزينش متنى معتمد براى كتاب، در پانوشتها به اختلاف نسخهها و علّت گزينش آنچه در متن آمده، اشاره كرده است. 2- براى ارجاع به نسخهها، رموزى را براى آنها وضع كردهاند. 3- متن كتاب را به فقراتى تقسيم كردهاند تا به هنگام ارجاع سهل الوصل باشد. 4- مقارنه و تطبيق نمودهاند بين راههايى كه مؤلف براى اثبات كتابها آوردهاند با طرقى كه در كتابهاى فهرست آمده بويژه با آنچه در كتاب مرحوم نجاشى و شيخ الطائفه آمده است. 5- معجمى از رجال آل أعين تنظيم كردهاند. 6- فهرستهاى متنوع و كارآمدى پرداختهاند، مانند فهرست اعلام، كتابها، مصطلحات، مواضع و ايّام، فرق و قبايل، مصادر و مراجع. 7- بحثى جامع و سودمند در مقدمه كتاب نگاشتهاند و در ضمن بخش اوّل آن از مؤلف، عصر زندگانى وى، خانواده و شخصيت علمى او، فرزندان و چگونگيهاى زندگانى او، مشايخ حديث و رواياتى از او، و آثار و تأليفات وى سخن گفتهاند. در بخش دوّم از كتاب و جايگاه آن نزد عالمان، اثبات نسبت آن به مؤلف، نسخههاى معتمد و شيوه تحقيق گفتگو كردهاند. محقق محترم مشغول بازنگرى نهائى آن هستند و اميد است در آيندهاى نه چندان دور، در دسترس جستجوگران اين گونه اطلاعات قرار گيرد و اثرى گرانقدر از سلف صالح به گونهاى شايسته نشر يابد.
پانوشتها: 1. براى آگاهى از جريان شرح حال نگارى و سير و تطور آن رك: زندگينامهها، محمد عبدالغنى حسن، ترجمه: امير ضميرى، انتشارات اميركبير، 1362، تاريخ تاريخ نگاى در اسلام، فرانتس روزنتال، ترجمه اسداللَّه آزاد ج 2، ص 207 به بعد و ج 1 فصل سوّم و چهارم، مجله ياد: شماره اوّل، ص 37 به بعد، مقاله شرح حال نگارى چيست؟ ابوالفضل شكورى. 2. الذريعه، ج 10، ص 80، مؤتفوالشيعه فى صدرالاسلام، عبدالحسين شرف الدين ص 18. اثر گرانقدر عبيداللَّه بن ابى رافع خوشبختانه اينك موجود است. آقاى سيد محمد رضا حسينى جلالى به تحقيق و تعليق ژرف و گسترده آن همت گماشدهاند كه در مقامى ديگر از كتاب و چگونگى تصحيح و تعليق آن سخن گفتهام: مجله حوزه شماره / 28 / 182. 3. منابع پيشگفته در پانوشت شماره 1، مجلّه ياد، شماره 2 سال اوّل ص 213 مقاله شرح حال نگارى كفايتها و كمبودهاى آن، ابوالفضل شكورى. 4. براى آگاهى از اين گونه شرح حال نگاريها و سابقه تاريخى آنها رك: الترجمةالذاتيّة فى الادب العربى الحديث، يحيى ابراهيم عبدالدايم، داراحياء التراث العربى بيروت، فصل اوّل و دوّم، زندگينامهها (پيشگفته)، 22. 5. الترجمه الذاتيه (پيشگفته)، 32. 6. زندگينامهها (پيشگفته)، 22. 7. الذريعه، ج 1، ص 143. 8. رجال السيد بحرالعلوم، ج 3. 9. الغيبة، للطوسى، ص 183 - 184. 10. الفهرست، چاپ نجف ص 31، چاپ دانشگاه مشهد ص 40. 11. براى آگاهى بيشتر از زندگانى و حيات علمى ابوغالب زرارى رك: رجال النجاشى، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، قم ص 83، رجال الطوسى، ص 443، فهرست طوسى (پيشگفته) معالم العلماء ص19. روضات الجنّات، ج 1 / 45، اعيان الشيعه ج 3، ص 150 و... . 12. الذريعه، ج /1 144. 13. رجال السيد بحرالعلوم؛ ج 1، ص 222 - 257. 14. نفائس المحظوطات، المجموعة الثانية، ص 55 - 56.