، سال سوم، شماره سوم، پاييز 1389، ص 5 ـ 18
Ravanshenasi-va- Din, Vol.3. No.3, Fall 2010
رابطه ابعاد جهتگيري مذهبي با پايداري هيجانيمهدي عباسي* / مسعود جان بزرگي**
چكيده
يكي از موضوعات عرصه مناسبات مذهب با سلامت روان و مؤلفههاي شخصيت، توجه به نوعي جهتگيري ديني است كه به بهزيستي رواني كمك ميكند. هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه ابعاد جهتگيري مذهبي و پايداري هيجاني در پايان دوره نوجواني ميباشد.
نمونه آماري اين پژوهش 295 نفر؛ (168 دختر و 127 پسر) از دانشآموزان مقطع پيشدانشگاهي شهرستان قم ميباشند كه با استفاده از روش نمونهگيري خوشهاي انتخاب شدند. تمامي آزمودنيها با دو پرسشنامه جهتگيري مذهبي آلپورت و شخصيت NEO مورد بررسي قرار گرفتند.
يافتههاي پژوهشي نشان داد كه بين پايداري هيجاني و جهتگيري مذهبي رابطه معناداري وجود دارد؛ به اين صورت كه بين جهتگيري مذهبي درونسو با ناپايداري هيجاني رابطه عكس، و بين جهتگيري مذهبي برونسو با ناپايداري هيجاني رابطه مستقيم وجود دارد. همچنين هرچه جهتگيري مذهبي افراد برونيتر ميشود، پايداري هيجاني آنها پايينتر ميرود. در اين جامعه آماري، افراد كمتر متصف به دينگريزي هستند و كمتر افرادي به جهتگيري مذهبي نامتمايز متصف ميباشند.
كليد واژهها: جهتگيري مذهبي، مذهب درونسو، مذهب برونسو، پايداري هيجاني
مقدمه
از جمله ابعاد گسترده شخصيت، ثبات و پايداري هيجاني در برابر ناپايداري هيجاني ميباشد. داشتن احساسات و هيجانات منفي همچون ترس، غم، برانگيختگي، خشم، احساس گناه، احساس كلافگي دائمي و فراگير، اساس ناپايداري هيجاني را تشكيل ميدهند. فردي كه از لحاظ هيجاني ناپايدارتر باشد، احتمال بيشتري وجود دارد كه داراي باورهاي غيرمنطقي بوده و قدرت كمتري در كنترل تكانهها داشته باشد و درجه انطباق ضعيفتري با ديگران و محيط از خود نشان دهد.[1] البته در زندگي همه ما، موقعيتهايي وجود دارد كه چنين احساسات منفي را تجربه ميكنيم، اما اگر اين حالات به صورت اختلالهاي رواني در آيند، نوع، تعداد، شدت و طول مدت آنها به حدي ميرسند كه به جريان بهنجار زندگي و سلامت رواني فرد آسيب ميرسانند.[2] در مقابل، افرادي كه در شاخص عصبيت يا رواننژندي نمره پاييني دارند، از نظر عاطفي افراد با ثباتي به شمار ميروند. اين افراد معمولاً آرام، داراي خلقي يكنواخت و راحت بوده و به آساني ميتوانند بدون برآشفتگي و مشكل رفتاري با موقعيتهاي سخت رو به رو شوند.[3] به نظر ميرسد، پايداري هيجاني به عنوان يك شاخص سلامت رواني مد نظر قرار گرفته است.
يكي از موضوعاتي كه از ديرباز در حوزه مطالعات و تحقيقات روانشناسي براي كنترل هيجانات منفي و فراهم آوردن سلامت روان مطرح بوده، بررسي تأثيرات دينداري و معنويت گرايي ميباشد. در حال حاضر مطالعات نسبتاً قابل توجهي وجود دارد كه چگونگي تأثير دينداري و معنويت را بر سلامت جسمي و رواني مد نظر قرار ميدهند.[4]
در اولين تحقيقات نظام مند آماري در حوزه روانشناسي دين، فرانسيس گالتون (1872) مشهورترين كار خود را درباره تأثير عيني نيايش حاجتمندانه انجام داد.[5] از اين پس، تحقيقات در حوزه تأثيرات دينداري و موضوعات همبسته با دين ادامه يافت و منجر به توليد نظريات بسيار و احياناً با نتايج متفاوت گرديد. روبرت امونز (1999) معتقد است كه دين تا حدودي به اين علت كه يكپارچگي شخصيت را فراهم ميسازد، موجب افزايش بهزيستي ميگردد.[6] بابايي و همكاران (1383) از آموزش مجموعه معارف و فرائض ديني (نماز، روزه، مناجات) و تأثير آن در جهت تسكين (كاهش) افسردگي بهره بردند و به اين نتيجه رسيدند كه 55 درصد از افرادي كه در اين بررسي شركت كرده بودند، پس از انجام عبادتها احساس آرامش بهتري داشتند. يافتههاي ديگري نيز حاكي از ارتباط معناداري ميان نگرش مذهبي و سلامت رواني دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد بهبهان بوده است.[7] در پژوهشي كه بهرامي احسان و تاشك (1383) رابطه ميان جهتگيري مذهبي و سلامت روان را مورد مطالعه قرار دادند، ميان جهتگيري مذهبي و اختلالات رواني، همبستگي منفي به دست آمد.
با اينكه بسياري از مطالعات و پژوهشها نشان دادهاند كه بين دينداري و بهزيستي روانشناختي رابطه وجود دارد، اما تحقيقات روانشناسان يك رابطه مطلق و ساده را ميان دينداري و بهزيستي به دست نداده است، بلكه اين تحقيقات يافتههاي ناهمسان را ارائه ميدهند. مثلاً آرگيل (1999) نشان داده است كه ارتباط ميان بهزيستي و دينداري در زنان معمولاً قويتر از مردان است و يا اين ارتباط در ميان امريكاييهاي آفريقاييتبار قويتر از سفيد پوستان است. حتي سن نيز ميتواند عاملي تعيين كننده باشد، به طوري كه مك فادن (1995) ارتباط بين دينداري و بهزيستي را در افراد مسن به طور معمول، قويتر يافته است.[8]
در رابطه با ناهمساني اين يافتهها، يك فرضيه اين است كه عوامل متفاوتي به چگونگي تأثير دينداري و بهزيستي رواني كمك ميكند. بنابراين، يافتههاي ناهمسان ضرورتاً ارتباط ميان بهزيستي و دينداري را نفي نميكنند، بلكه موقعيتهايي را مشخص ميكنند كه ارتباطات در آنها قويتر است. از جمله بايد بين نوعي از جهتگيري ديني، كه به سلامت روان كمك ميكند و نوعي كه در بهزيستي كمتر تأثير دارد يا ندارد، تفاوت قائل شد. يكي از نخستين تلاشها در اين زمينه، اقدامات گوردون آلپورت است. وي به شيوههاي گوناگون كاربرد دين در زندگي افراد، علاقمند بود و براي كمك به فهم و ارزيابي اين تفاوتها، مفاهيم دينداري دروني و بيروني و مقياس جهتگيري ديني را بر همين اساس ابداع نمود. از آن پس، چنين نگرشي به جهتگيري مذهبي در مطالعات و تحقيقات مورد توجه قرار گرفت. مثلاً، باتسون و همكارانش يافتههاي 115 مطالعه در مورد همبستگي ميان دينداري و بهداشت رواني را تجزيه و تحليل كردند و دريافتند كه 37 مورد از اين مطالعات، نشان دهنده همبستگي مثبت اين دو و 47 مورد، نشان از ارتباط منفي دارد و 31 مورد نيز هم هيچ گونه همبستگي نشان ندادند. اين پژوهشگران، نتايج اين مطالعات را به صورت جداگانه براي دينداري درونسو و برونسو تحليل كردند. نتايج تحليل 115 مطالعه باتسون و همكاران براي دينداري درونسو و برونسو نشان داد كه نگرش مذهبي درونسو با بهداشت رواني همبستگي مثبت دارد، اما نگرش مذهبي برونسو غالباً با بهداشت رواني، همبستگي منفي دارد.[9] احسان بهرامي و همكاران (1384) نيز در يك مطالعه، كه رابطه ابعاد جهتگيري مذهبي (جهتگيري مذهبي، سازمان نايافتگي مذهبي، ارزنده سازي مذهبي و كامجويي) و ابعاد مختلف سلامت – اختلال رواني بررسي كرديد، به اين نتيجه رسيدند كه ابعاد مختلف جهتگيري مذهبي الگوي منسجمي را براي تبيين شاخصهاي كلي اختلالات رواني مطرح ميسازند.[10]
به نظر ميرسد، مناسبات مذهب و سلامتي، واجد ملاحظاتي پيچيده و چند بعدي است كه تحقيقات در اين قلمرو نيازمند غناي بيشتري است. يكي از موضوعات اين عرصه توجه به نوعي از جهتگيري ديني است كه به بهزيستي رواني كمك ميكند، در برابر نوعي كه در بهزيستي كمتر تأثير دارد يا تأثير ندارد. چنانچه گونهاي خاص از جهتگيري مذهبي با پايداري هيجاني رابطه مثبت نشان دهد، احتمالاً ميتوان با استفاده از مفاهيم و آموزههاي مرتبط با آن، سبكهاي تربيتي را، كه منتج به پايداري هيجاني بالاتر در كودكان ميشود، سازمان دهي كرد. به علاوه، اهميت ناپايداري هيجاني (شامل اضطراب، خشم، افسردگي، هوشياري به خويشتن، تكانشوري و آسيبپذيري از استرس)، به عنوان يك عامل شخصيت، در سنين گذار از نوجواني به جواني بر ضرورت اين پژوهش افزوده است. از اينرو، هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه ابعاد جهتگيري مذهبي و پايداري هيجاني در پايان دوره نوجواني ميباشد.
روش و ابزار پژوهشپژوهش حاضر از نوع پژوهش توصيفي همبستگي است كه رابطه بين جهتگيري مذهبي و پايداري هيجاني را مورد بررسي قرار ميدهد. جامعه آماري پژوهش حاضر را تعداد 8051 دانشآموزان مقطع پيش دانشگاهي شهرستان قم تشكيل دادهاند كه از هر چهار منطقه آموزش و پرورش شهرستان قم، با استفاده از روش نمونهگيري خوشهاي پنج آموزشگاه در مقطع پيش دانشگاهي انتخاب شد. در هر آموزشگاه نيز به تناسب تعداد كلاسها، يك الي دو كلاس به روش خوشهاي انتخاب شده و پرسشنامهها در بين دانشآموزان آن كلاسها منتشر و پس از تكميل جمعآوري شد. نمونه آماري اين پژوهش 295 نفر، شامل 168 دانشآموز دختر (94/56 درصد) و 127 دانشآموز پسر (06/43 درصد) ميباشد. انتخاب تعداد نمونه در اين پژوهش با استفاده از جدول مورگان انجام گرفت. دانشآموزان در جريان اين تحقيق قرار گرفتند و تأكيد شد به غير از جنسيت و سن، مشخصات فردي ديگري را در پرسشنامهها ننويسند. ميانگين سني جامعه آماري 53/18 سال بود.
به منظور بررسي ابعاد جهتگيري مذهبي و پايداري هيجاني، به ترتيب از دو مقياس زير استفاده شده است:
1. مقياس جهتگيري مذهبي:[11] اين مقياس 20 ماده دارد كه براي فهم و ارزيابي دينداري دروني و بيروني به كار ميرود. به اعتقاد آلپورت افرادي كه فعاليتهاي دينيشان بيروني است، دين را به عنوان ابزاري براي اهداف شخصي و اجتماعي مورد استفاده قرار ميدهند. در مقابل دين داري دروني، بدون لحاظ منافع اجتماعي كه ممكن است براي فرد حاصل شود، سبكي از دينداري را براي به دست آوردن احساس معني و هدف شامل ميشود. آلپورت وراس (1967) با افزودن دو مقولة اضافي، جهتگيري مذهبي را به يك سنخشناسي چهار قسمتي گسترش دادند. دو مقولة اضافي عبارتند از: دينمداري نامتمايز؛[12] يعني نمرات بالاي همزمان در دروني و بيروني. و دينگريزي نامتمايز؛[13] يعني نمرات پايين همزمان در دروني و بيروني.[14] بنابراين، به وسيله اين مقياس ميتوان چهار سنخ از جهتگيري مذهبي را شناخت: دينداري درونسو، دينداري برونسو، دينمداري نامتمايز و دينگريزي نامتمايز. اين مقياس در ايران، توسط جان بزرگي (1387) ترجمه و بر روي 45 نفر دانشجوي دانشگاههاي تهران اجرا و اعتبار آن با ضريب آلفاي كرونباخ 737/0 محاسبه گرديد.[15]
2. پرسشنامه پنج عاملي شخصيت NEO-FFI: اين پرسشنامه فرم كوتاه شده آزمون NEO PI-R (NEO Personality Inventory - Revised) است كه ويژگيهاي بهنجار شخصيت را ميسنجد. مقياس اول (N[16])، ثبات هيجاني و دربرگيرنده اضطراب، خشم و كينه، افسردگي، حساسيت، تكانشوري و آسيبپذيري ميباشد. مقياس دوم (E[17])، برون گرايي و دربرگيرنده صميميت، جمع گرايي و...؛ مقياس سوم (O[18])، بازبودن به تجربه و دربرگيرنده تخيل، زيباشناسي و...؛ مقياس چهارم ([19]A)، توافق دربرگيرنده اعتماد، سادگي و...؛ و مقياس پنجم ([20]C)، وجداني بودن و دربرگيرنده شايستگي، نظم و... ميباشد. بر خلاف آزمونهاي شخصيتي رايج در محدودۀ روانشناسي باليني، كه بر آسيب شناسي تأكيد دارند، مجموعه NEO PI-R به بررسي ويژگيهاي سالم شخصيت ميپردازد. هدف عمده آن بررسي بافت شخصيت است. اگر چه هدف از ساخت اين آزمون، بررسي ابعاد سالم شخصيتي است، اما براي اهداف باليني نيز مناسب است و شواهد پژوهشي به دست آمده حاكي از كارآمد بودن اين آزمون در اهداف باليني ميباشد. اعتبار اين آزمون براي فرم NEO PI-R، توسط كاستا و مك ري، در يك نمونه آمريكايي به دست آمد. ضرايب آلفاي كرونباخ براي مقياسهاي اين آزمون برابر بود با: N=0/92, E=0/89, O=0/87, A=0/86, C=0/90. حقشناس (1378) نيز بر روي نمونه 502 نفري جمعيت شيراز به نتايج مشابهي رسيد. ضريب آلفاي كرونباخ برابر بود با: N=0/81, E=0/71, O=0/57, A=0/71, C=0/83.[21]
NEO-FFI نوع 60 مادهاي NEO PI-R است كه براي ارزيابي مختصر و سريع پنج عامل اصلي شخصيت طراحي و در اين پژوهش از آن استفاده شده است. اين آزمون از پنج مجموعه 12 جملهاي مربوط به هر يك از شاخصهاي بيان شده تشكيل شده است. در اين فرم، ضرايب آلفاي كرونباخ براي شاخصهاي N، E، O، A، C، توسط كاستا و مك ري به ترتيب 86/0، 77/0، 73/0، 68/0، 81/0 به دست آمد. براي نمونه ايراني اين فرم، همان جملههاي انتخاب شده توسط كاستا و مك ري به كار برده شدند كه در آزمون NEO PI-R ايراني قرار داشتند.[22]
آزمودنيها ابتدا پرسشنامه جهتگيري مذهبي را دريافت كردند. پس از گرفتن توضيحات لازم و دستورالعمل اجراي آن، فرمها را تكميل نمودند. سپس، فرم پرسشنامه شخصيت NEO را تحويل گرفته و تكميل كردند. دادهها از طريق ضريب همبستگي پيرسون با نرمافزار (Version 11.0, SPSS Inc, USA) SPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند.
تجزيه و تحليلدر اين مطالعه، ميانگين ناپايداري هيجاني 67/7 ± 67/23 بوده است. نمرههاي بالاتر نشانگر ميزان ناپايداري هيجاني بيشتر ميباشد. همچنين ميانگين جهتگيري مذهبي درونسو 09/4 ± 40/26 و ميانگين جهتگيري مذهبي برونسو برابر با 14/4 ± 20/26 بوده است (جدول شماره1). جدول شماره 2 نيز بيانگر ميانگين و انحراف معيار مربوط به نمرههاي ناپايداري هيجاني، جهتگيري درونسو و جهتگيري برونسو، به تفكيك جنس زن و مرد ميباشد.
جدول شماره 1: اطلاعات آمار توصيفي
جدول شماره 2: اطلاعات آمار توصيفي به تفكيك جنسيت
|
جنسيت |
حجم نمونه |
ميانگين |
انحراف استاندار |
بيشينه |
كمينه |
ناپايداري هيجاني |
زن |
168 |
68/23 |
67/7 |
43 |
4 |
مرد |
127 |
66/23 |
71/7 |
42 |
5 |
|
درونسو |
زن |
168 |
86/26 |
84/3 |
36 |
15 |
مرد |
127 |
78/25 |
34/3 |
37 |
14 |
|
برونسو |
زن |
168 |
03/26 |
93/3 |
37 |
17 |
مرد |
127 |
43/26 |
41/4 |
35 |
15 |
يافتهها نشان ميدهند كه بين پايداري هيجاني و جهتگيري مذهبي رابطه معناداري وجود دارد. به اين صورت كه بين جهتگيري مذهبي درونسو با ناپايداري هيجاني رابطه عكس، و بين جهتگيري مذهبي برونسو با ناپايداري هيجاني رابطه مستقيم وجود دارد. همان گونه كه در جدول شماره 3 نشان داده شده است، هرچه سطح جهتگيري مذهبي افراد درونيتر ميشود، پايداري هيجاني آنها بالاتر ميرود. ضريب همبستگي دو متغير جهتگيري مذهبي درونسو و ناپايداري هيجاني 204/0- (0001/0>P) ميباشد. همچنين هرچه سطح جهتگيري مذهبي افراد برونيتر ميشود، پايداري هيجاني آنها پايينتر ميرود. ضريب همبستگي دو متغير جهتگيري مذهبي برونسو و ناپايداري هيجاني 224/0 (0001/0>P) ميباشد.
جدول شماره 3: همبستگي بين ابعاد جهتگيري مذهبي با پايداري هيجاني
متغيرها |
|
جهتگيري مذهبي درونسو |
جهتگيري مذهبي برونسو |
ناپايداري هيجاني |
همبستگي پيرسون |
(**) 204/0- |
(**) 224/0 |
حجم نمونه |
295 |
295 |
|
سطح معناداري |
0001/0 |
0001/0 |
(**) همبستگي در سطح 01/0 در آزمون دوسويه معنادار است.
همچنين تعداد 4 نفر از نمونه آماري اين پژوهش، با داشتن نمرههاي پايينتر از يك انحراف استاندارد در دو متغير جهتگيري مذهبي درونسو و برونسو - همان طور كه در ابزار پژوهش گذشت - داراي جهتگيري مذهبي از نوع دينگريزي ميباشند. تعداد 15 نفر با داشتن نمرههاي بالاتر از يك انحراف استاندارد، در دو متغير جهتگيري مذهبي درونسو و جهتگيري مذهبي برونسو، داراي جهتگيري از نوع دينمداري نامتمايز ميباشند (جدول شماره 4). اين فراواني، تعداد قابل توجهي براي تحليل آماري به هدف بررسي رابطه ابعاد دينگريزي و دينمداري نامتمايز با پايداري هيجاني نميباشد.
جدول شماره 4: فراواني مربوط به ابعاد دينگريزي و دينمداري نامتمايز
جهتگيري مذهبي |
حجم نمونه |
فراواني |
درصد فراواني |
دينگريزي |
295 |
4 |
35/1 |
دينمداري نامتمايز |
295 |
15 |
08/5 |
هنگامي كه دادههاي اين پژوهش به تفكيك جنسيت مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفت، اين نتيجه به دست آمد كه پايداري هيجاني و جهتگيري مذهبي درونسو در بين مردان از همبستگي بالاتري نسبت به زنان برخوردار است. ضريب اين همبستگي در ميان مردان برابر 247/0 (005/0>P) و در ميان زنان برابر با 171/0 (027/0>P) ميباشد (جدول شماره 5). در حالي كه، ميانگين جهتگيري مذهبي درونسو در بين گروه زنان (86/26) بالاتر از مردان (78/25) است (به جدول شماره 2 نگاه كنيد). بر اساس جدول شماره 6، اين تفاوت در سطح 05/0= α معنيدار است. اما همبستگي ميان پايداري هيجاني و جهتگيري مذهبي برونسو در بين زنان، از ضريب بالاتري برخوردار است. ضريب همبستگي در ميان زنان برابر با 244/0 (001/0>P) و در ميان مردان برابر با 201/0 (024/0>P) ميباشد.
جدول شماره 5: همبستگي بين ابعاد جهتگيري مذهبي با پايداري هيجاني به تفكيك جنسيت
متغيرها |
جنسيت |
|
جهتگيري مذهبي درونسو |
جهتگيري مذهبي برونسو |
ناپايداري هيجاني |
زن |
همبستگي پيرسون |
(*) 171/0- |
(**) 244/0 |
حجم نمونه |
168 |
168 |
||
سطح معناداري |
027/0 |
001/0 |
||
مرد |
همبستگي پيرسون |
(**) 247/0- |
(*) 201/0 |
|
حجم نمونه |
127 |
127 |
||
سطح معناداري |
005/0 |
024/0 |
(**) همبستگي در سطح آلفا برابر 01/0 در آزمون دوسويه معنادار است.
(*) همبستگي در سطح آلفا برابر 05/0 در آزمون دوسويه معنادار است.
جدول شماره 6: تفاوت ميان ميانگينهاي گروه زنان و مردان
|
آزمون لوين براي سنجش برابري واريانسها |
آزمون t مستقل براي سنجش برابري ميانگينها |
||||||||
متغيرها |
F |
معناداري |
t |
درجه آزادي |
معناداري در آزمون دوسويه |
تفاوت ميانگين |
انحراف استاندارد ميانگينها |
(95%) فاصله اعتماد براي تفاوتها |
||
حد پايين |
حد بالا |
|||||||||
ناپايداري هيجاني
|
بافرض برابري واريانسها |
075/0 |
785/0 |
017/0 |
293 |
987/0 |
01523/0 |
90459/0 |
76508/1- |
79554/1 |
بدون فرض برابري واريانسها |
017/0 |
611/270 |
987/0 |
01523/0 |
90535/0 |
76718/1- |
79765/1 |
|||
جهتگيري مذهبي برونسو |
بافرض برابري واريانسها |
366/3 |
068/0 |
815/0- |
293 |
416/0 |
39736/0- |
48773/0 |
35725/1- |
56254/- |
بدون فرض برابري واريانسها |
802/0- |
757/253 |
423/0 |
39736/0- |
49558/0 |
37332/1- |
57861/0 |
|||
جهتگيري مذهبي درونسو |
بافرض برابري واريانسها |
875/0 |
350/0 |
250/2 |
293 |
025/0 |
07569/1 |
47816/0 |
13463/0 |
01676/2 |
بدون فرض برابري واريانسها |
212/2 |
709/252 |
028/0 |
07569/1 |
48628/0 |
11802/0 |
03337/2 |
از يافتههاي ديگر اين پژوهش اين است كه در سه متغير اندازهگيري شده
(ناپايداري هيجاني، جهتگيري مذهبي درونسو و جهتگيري مذهبي برونسو)،
ميان گروههاي آموزشي جامعه آماري (گروه آموزشي رياضي و فني، علوم تجربي و
علوم انساني) تفاوت معنادار وجود ندارد. براي تشخيص معناداري ميان
ميانگينها از آزمون تحليل واريانس يكراهه (ANOVA) استفاده شد. بر پايه
اين روش، ميتوان معلوم كرد كه تفاوتهاي مشاهده شده بين ميانگينها حاصل
شانس است يا نتيجه تأثير متغيرهاي
ديگر است؟ از جمله شرايط استفاده از روش تحليل واريانس يكراهه، اين است كه
از هر يك از جامعههاي مورد مطالعه، نمونهاي تصادفي انتخاب شود كه اين
شرط در پژوهش حاضر رعايت شده است. اما تحليل واريانس يكراهه نسبت به تخطي
از دو شرط ديگر يعني وجود توزيع نرمال براي متغيرها در جامعه مورد مطالعه و
يكسان بودن تغييرپذيري نمرهها در جامعههاي مورد مطالعه مقاوم ميباشد.[23] يافتههاي مربوط را در جداول 7 و 8 ملاحظه ميكنيد.
جدول شماره 7: اطلاعات آمار توصيفي به تفكيك رشته تحصيلي
متغير |
رشته تحصيلي |
حجم نمونه |
ميانگين |
واريانس |
انحراف استاندار |
بيشينه |
كمينه |
ناپايداري هيجاني |
علوم انساني |
86 |
90/23 |
72/56 |
53/7 |
43 |
4 |
علوم تجربي |
73 |
05/25 |
85/56 |
54/7 |
42 |
5 |
|
رياضي و فني |
136 |
79/22 |
52/60 |
78/7 |
43 |
5 |
|
درونسو |
علوم انساني |
86 |
80/26 |
36/15 |
91/3 |
36 |
15 |
علوم تجربي |
73 |
26/26 |
72/16 |
09/4 |
36 |
14 |
|
رياضي و فني |
136 |
22/26 |
72/17 |
21/4 |
37 |
14 |
|
برونسو |
علوم انساني |
86 |
98/26 |
37/17 |
16/4 |
37 |
18 |
علوم تجربي |
73 |
98/25 |
38/17 |
17/4 |
35 |
15 |
|
رياضي و فني |
136 |
83/25 |
56/16 |
07/4 |
35 |
17 |
جدول شماره 8: تفاوت ميان ميانگينهاي گروههاي آموزشي
|
مجموع مجذورات |
درجه آزادي |
ميانگين مجذورات |
F |
معناداري |
|
ناپايداري هيجاني |
بين گروهها |
135/249 |
2 |
567/124 |
128/2 |
121/0 |
درون گروهها |
272/17091 |
292 |
532/58 |
|||
كل |
407/17340 |
294 |
|
|||
جهتگيري مذهبي برونسو |
بين گروهها |
301/75 |
2 |
651/37 |
209/2 |
112/0 |
درون گروهها |
085/4977 |
292 |
045/17 |
|||
كل |
386/5052 |
294 |
|
|||
جهتگيري مذهبي درونسو |
بين گروهها |
723/19 |
2 |
862/9 |
587/0 |
557/0 |
درون گروهها |
077/4909 |
292 |
812/16 |
|||
كل |
800/4928 |
294 |
|
يافتههاي پژوهش حاضر نشان ميدهد كه بين پايداري هيجاني و جهتگيري مذهبي رابطه وجود دارد؛ هرچه جهتگيري مذهبي بيرونيتر ميشود نا پايداري هيجاني فرد نيز بيشتر ميشود. به عبارت ديگر، هرچه جهتگيري مذهبي افراد درونيتر ميشود، پايداري هيجاني بيشتر ميشود. اين يافتهها با نتايج پژوهشهاي پيشين كه در مقدمه به آن اشاره شد، هماهنگ است.
بسياري از مطالعات و پژوهشها نيز اجمالاً نشان دادهاند كه بين دينداري و بهزيستي رواني رابطه وجود دارد. اما همان گونه كه گذشت، تحقيقات روانشناسان يك رابطه مطلق و ساده را ميان دينداري و بهزيستي به دست نداده است، بلكه اين تحقيقات يافتههاي ناهمسان را ارائه ميدهند. يافتههاي ناهمسان ضرورتاً ارتباط ميان بهزيستي و دينداري را نفي نميكنند، بلكه مواردي را مشخص ميكنند كه ارتباطات در آنها قويتر است. مانند ارتباط قويتر بهزيستي و دينداري در زنان نسبت به مردان. از موارد ديگر، ارتباط پايداري هيجاني با جهتگيري مذهبي درونسو، در مقابل جهتگيري مذهبي برونسو ميباشد. در همين موضوع، موقعيتهاي متفاوت موجب نتايج مختلف گرديده است از جمله اينكه ارتباط پايداري هيجاني با جهتگيري مذهبي درونسو در مردان قويتر از زنان ميباشد.
براي درك بهتر از يافتهها، به ماهيت ابعاد جهتگيري مذهبي از ديدگاه آلپورت ميپردازيم. به اعتقاد آلپورت، افرادي كه فعاليتهاي دينيشان بيروني است، دين را به عنوان ابزاري براي اهداف شخصي و اجتماعي مورد استفاده قرار ميدهند. بنابراين، دينداري بيروني «عبارت است از دين آسايش و قرارداد اجتماعي، رويكردي خودخواهانه و ابزاري كه منافعي براي فرد به ارمغان ميآورد». به عنوان نمونه، افراد دينداري بيروني ممكن است براي مشاهده شدن توسط ديگران، براي افزايش اعتبار در جامعه يا براي انطباق با انتظارات جامعه در مراسمهاي مذهبي حاضر شوند. اما دين داري دروني، سبكي از دينداري است كه فرد براي بهدست آوردن احساس معني و هدف در زندگي بدان تمايل دارد. بدون اينكه منافع اجتماعي را كه به واسطه دينداري برايش حاصل ميشود در نظر بگيرد. به اعتقاد آلپورت، تنها دينداري دروني با سلامت رواني ارتباط مثبت دارد.[24]
علاوه بر تأييد فرضيه اصلي، يافتههاي پژوهش حاضر نشان ميدهد كه در جامعه آماري مورد نظر، افراد كمتر متصف به دينگريزي (نمرات پايين در هر دو جهتگيري درونسو و برونسو) هستند. همچنين كمتر افرادي به جهتگيري مذهبي نامتمايز (نمرات بالا در هردو جهتگيري درونسو و برونسو) متصف ميباشند. اين يافته تأييدي است بر تقسيم جهتگيري مذهبي به دو بعد اصلي يعني درونسو و برونسو.
نوجوانان در سنين 18 سالگي به مدت دو سه سال در آموزشگاهها مشغول تحصيل هستند: گروهي در رشته علوم انساني، گروهي در رشته علوم تجربي و رشته رياضي و علوم فني. پژوهش حاضر نشان ميدهد كه جهتگيري مذهبي نوجوانان، دستكم در جامعه آماري مدنظر تحت تأثير نوع رشته تحصيلي قرار ندارد.
از محدوديتهاي پژوهش حاضر ميتوان به محدوديت ابزار سنجش جهتگيري مذهبي اشاره نمود. ابزار به كار رفته در اينجا در پژوهشهايي مورد انتقاد قرار گرفته است. در اين راستا، به در آميختگي تعهد مذهبي و پيامدهاي مذهبي و نيز ضعيف بودن چارچوب مبدا دروني و بيروني كه آلپورت مطرح كرده است، اشاره شده است.[25]
از نظر قرآن كريم، «امن» از خواص و آثار ايمان است. البته به شرط اينكه ايمان به وسيله ظلم پوشيده نشود. ظلم نيز به معناي مطلق چيزهايي است كه براي ايمان مضر بوده و آن را فاسد ميكند.[26] اين معنا در آيه 82 سوره انعام آمده است: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون». واژه أمن براي حالت فراگير آرامشي به كار ميرود كه خالي از هر گونه نگراني، ترس و اضطراب باشد.[27] اين حالت كه ويژگي سعادت و كرامت انسان است، در هر كسي، وابسته به درجه عبوديت وي ميباشد.[28] به هر ميزان كه ايمان قلبي فرد درونيتر شود و عمل و عبادت وي خالص گردد، به همان ميزان حالت امن برايش ايجاد ميشود. همچنين در آيه 29 سوره رعد ميفرمايد: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب»؛ كساني كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام ميدهند، طوبي نصيبشان ميشود. طبق برخي از نقلها، طوبي به معناي فرح و روشني چشم است.[29]
البته اين فرح همان حالت سكون و آرامش فراگيري است كه فرد را از هيجانات منفي و ناپايدار دور ميسازد. طبق بيان اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع)، اين حالت نتيجه حالت خويشتنداري است كه در عين حال به نيرومندي در دين مرتبط است. اولين ويژگي كساني كه خويشتندار هستند (متقين)، اين است كه دينداري در آنها به طور نيرومندي دروني شده و در نتيجه ايمانشان پر از يقين است.[30] هنگامي كه صفات اين گروه از انسانها را در بيان حضرت بررسي ميكنيم، با اين مفاهيم مواجه ميشويم: نرمخويي، دورانديشي، عالم و بردبار، ميانه رو درتوانگري، آراسته در تهيدستي، بردبار در سختيها، پرهيز كننده از طمعورزي، داراي آرزوهاي نزديك، داراي نفس قانع، كم خوراك، نداشتن شهوت در انحراف، خشم فروخورده، عفو كننده در برابر كسي كه به او ستم كرده و بخشنده در برابر كسي كه او را محروم ساخته، پيوند خورده با كسي كه قطع ارتباط كرده، كنترل كننده زبان نسبت به سخن زشت، نرم گفتار، سپاسگزار در خوشيها و... .[31] روشن است كه اينها صفاتي هستند مبتني بر حالتي ساكن و پايدار در هيجانات و عاطف، كه در ضمن رفتارهاي تكانهاي را در فرد كنترل ميكند.
در پايان، ميتوان گفت كه مذهب ميتواند چارچوبي را براي نظام روانشناختي فرد فراهم كند كه او را از طريق تقويت نيروي خويشتنداري به حالتي پايدار در عواطف و هيجاناتش سوق دهد. همچنين چنانچه باورها، اعتقادات و مناسك مذهبي به شكل دروني در ساختار رواني افراد قرار گيرد، ميتواند دستكم وحدتيافتگي فرد را تضمين كند و سلامت رواني وي را فراهم نمايد.
منابع
نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، خوشرو، 1381.
آذربايجاني، مسعود و موسوي اصل، مهدي، درآمدي بر روانشناسي دين، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت، 1387.
بابائي، غلامرضا و همكاران، تأثير آموزش فرهنگ دينداري بر ميزان افسردگي، فصلنامة حيات، سال دهم، ش 23، 1383.
بهرامي احسان، هادي و همكاران، «رابطة بين ابعاد جهتگيري مذهبي، سلامت رواني و اختلالهاي روانشناختي»، روانشناسان ايراني، سال دوّم، ش 5، 1384.
بهرامي احسان، هادي؛ تاشك، آناهيتا، «ابعاد رابطه جهتگيري مذهبي و سلامت رواني و ارزيابي مقياس جهتگيري مذهبي»، روانشناسي و علوم تربيتي، ش 69، 1383.
جانبزرگي مسعود، بررسي اثر بخشي رواندرمانگري كوتاهمدت با و بدون جهتگيري مذهبي بر مهار اضطراب و تنيدگي، پايان نامه دكتري، تهران، دانشگاه تربيت مدرس، 1378.
جانبزرگي، مسعود، جهتگيري مذهبي و سلامت روان، تهران، دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، دوره 31، شماره 4، 1386.
حقشناس، حسن، طرح پنج عاملي ويژگيهاي شخصيت، راهنماي تفسير و هنجارهاي آزمونهاي NEO PI-R و NEO-FFI، شيراز، دانشگاه علوم پزشكي، 1385.
دادستان، پريرخ، روانشناسي مرضي تحولي از كودكي تا بزرگسالي، تهران، سمت، 1383.
طباطبايى، سيدمحمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعة مدرسين حوزه علميه قم، 1417 ق.
كجبافنژاد، هادي؛ اعتباري، صديقه، «بررسي رابطه بين نگرش مذهبي و سلامت رواني دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد بهبهان»، دانشگاه اسلامي، ش 27، 1383.
مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360.
هومن، حيدرعلي، استنباط آماري در پژوهش رفتاري، تهران، پارسا، 1373.
Compton C. William. USA: An Introduction In Positive Psychology, 2005.
Linley, P. Alex; Joseph, Stephen. USA: Positive Psychology in practice, 2004.
Wulff, David, M. editor. Psychology of Religion: Classic and Contemporary, Johr Wiley & Sons Inc. 1997.
* دانشآموخته حوزه و دانشپژوه كارشناسي ارشد روانشناسي باليني. Ym.abbasi@gmail.com
** استاديار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. دريافت: 11/8/89 ـ پذيرش: 2/10/89
[1] ر.ك: حسن حقشناس، طرح پنج عاملي ويژگيهاي شخصيت، راهنماي تفسير و هنجارهاي آزمونهاي NEO PI-R و NEO-FFI
[2]. پريرخ دادستان، روانشناسي مرضي تحولي از كودكي تا بزرگسالي، ص 269.
[3]. حسن حقشناس، همان، ص 17.
[4]. C.f: Compton C. William. USA: An Introduction In Positive Psychology.
[5]. ولف، روانشناسي دين، ترجمه دهقاني، ص300.
[6]. C.f: Compton C. William, Ibid.
[7]. ر.ك: هادي کجبافنژاد؛ صديقه اعتباري، «بررسي رابطه بين نگرش مذهبي و سلامت رواني دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد بهبهان»، دانشگاه اسلامي، ش 27.
[8]. C.f: Compton C. William. Ibid.
[9]. مسعود آذربايجاني؛ مهدي موسوياصل، درآمدي بر روانشناسي دين، ص 153.
[10] . هادي بهرامياحسان و همكاران، رابطه بين ابعاد جهتگيري مذهبي، سلامت رواني و اختلالهاي روانشناختي، ص 41.
[11]. Extrinsic–intrinsic religious orientation.
[12] Indiscriminately religiousness.
[13] Indiscriminately anti religiousness.
[14]. C.f: Compton C. William. Ibid.
[15] . مسعود جانبزرگي، «جهتگيري مذهبي و سلامت روان»، پژوهش در پزشكي، ش 4، ص 347.
[16] .Neuro ticism.
[17] . Extraversion.
[18] . Openness to experience.
[19] . Agreeableness.
[20] . Conscientiousness.
[21]. حقشناس، همان، ص 84.
[22]. حقشناس، همان، ص 131.
[23] . حيدرعلي هومن، استنباط آماري در پژوهش رفتاري، ص348.
[24]. C.f: Compton C. William. Ibid, p208.
[25]. مسعود جانبزرگي، همان، ص 349.
[26]. سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج7، ص 202 ـ200.
[27] أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الأمن و السكون و رفع الخوف و الوحشة و الاضطراب (مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج1، ص 150، 1360)
[28]. همان، ج1، ص 193.
[29]. همان، ج 11، ص357.
[30]. فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ وَ حَزْماً فِي لِينٍ وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ وَ قَصْداً فِي غِنًى وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِي هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ... (نهجالبلاغه، خطبه متقين)
[31]. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص 407 ـ 404.