بخوانيم که نان و آب بيشتري دارد، تا زودتر به ثروت برسيم؛ پستهاي حساس را اشغال کنيم؛ به ما بيش از ديگران احترام بگذارند؛ صدا و سيما با ما مصاحبه کند و القاب ما را مدام به شنوندگان و بينندگان يادآور شوند و هر که ما را در کوچه و بازار ميبيند زبان به تحسين بگشايد. نفس اماره حيلههاي شگفتي دارد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در کتاب شريف نهج البلاغه ميفرمايد:
وَاعْلَمُوا عِِِبادَ الله اَنَّ المُؤْمِِنَ لا يصْبِِحُ وَ لايمْسي الاّ وَنَفْسِهُ ظَنُونُ عِنْدَهُ...؛[1]«بندگان خدا! بدانيد که انسان باايمان، شب را به روز و روز را به شب نميرساند، جز آنکه نفس خويش را متهم ميداند». يعني به نفس خويش اعتماد نميکند و ميگويد اين نفس دارد مرا فريب ميدهد. اگر انسان اينگونه باشد، به ياري خدا ميتواند بر حيلههاي نفساني پيروز گردد؛ ولي اگر خيلي به خودش حُسن ظن داشته باشد، شکست ميخورد و شيطان بر او پيروز خواهد شد. بايد ذهن و نيت خويش را بررسي کنيم و ببينيم چه اندازه اخلاص داريم. آيا درسي که ميخوانيم و مباحثهاي که ميکنيم براي رضاي حق است يا نه؟ وقتي در جلسه درس، اشکالي به نظرمان ميرسد، آيا ميخواهيم استاد را زير سؤال ببريم و او را در ميان جمع شرمنده کنيم؟ آيا قصد خودنمايي داريم؟ آيا ادب معلم را رعايت ميکنيم؟ آيا وقت ديگران را نميگيريم؟ آيا ميخواهيم توجه ديگران را به سوي خود جلب کنيم؟ گاهي رشتهاي را برميگزينيم تا شهرتي بهدست آوريم يا اينکه به صرف ذوق شخصي و علاقه دروني، به شاخهاي از علوم روي ميآوريم. البته اين تمايل ذاتي از آن شهرتطلبي بهتر است؛ ولي با اخلاص فاصلهها دارد.
اما شهيد مطهري استعدادهاي خود را سنجيد و انديشيد که درس خواندنش چقدر براي تقرب به خدا و خدمت به جامعه است. آنگاه، بر توکل خود بر خدا افزود؛ زيرا