اسلام ميشد، همچنان که در سراسر جهان يک حرکت تازه بود. اين جريان جاذبههايي ويژه داشت، زيرا مارکسيستها و کمونيستها از محرومان، رنجديدگان و افراد عقبافتاده اقتصادي به ظاهر حمايت ميکردند و در شعارها، تظاهرات و ميتينگها سنگ طبقات پايين و پابرهنه را بر سر و سينه ميزدند. از سوي ديگر در کشورهاي اسلامي به دليل فشارهاي سياسي ـ اقتصادي استکبار، حاکميت رژيمهاي ضدمردمي و ديکتاتور و نيز برنامهريزيهاي نادرست، مشکلات اجتماعي و اقتصادي بسياري پديد آمده بود و از اين روي بسياري از محرومان و مستضعفان به شعارهاي مارکسيستي و کمونيستي دل بسته بودند و اميدوار بودند اينان از دشواريهايشان بکاهند. بدين روي اين مرام منحرف و مسير پر آفت با شدت و حدت بسيار رواج يافت و در ميان قشرهاي گوناگون مردم نفوذ قابل توجهي بهدست آورد. بيشتر مردم که محروم و کمدرآمد بودند، فريب شعارهاي دروغين مارکسيسم را ميخوردند و در کنارش محافل دانشگاهي و روشنفکري نيز سخت از اين تفکرات و فلسفههاي ماترياليستي ديالکتيکي تأثير پذيرفته بودند. بسياري از اساتيد مراکز علمي و دانشگاهي به طور رسمي به حمايت از اين مکتب وارداتي منحرف ميپرداختند و با صراحت در کلاسهاي درس، افکار مارکسيستي را به منزله انديشههاي علمي، معتبر، اثربخش و گرهگشا تبليغ ميکردند!
کمابيش در دبيرستانها هم اين روند همراه با گمراهي وجود داشت. اساتيد دانشگاه آن زمان کتابهايي فراوان را در تأييد و ترويج مکتب مارکسيسم نگاشتند. هنوز هم برخي اساتيد که در نظام اسلامي در دانشگاهها تدريس ميکنند داراي چنين گرايشهايي هستند و بدشان نميآيد شرايطي فراهم آيد تا خفاشصفت به پرواز درآيند و به ترويج چنين تفکري که مغاير با اسلام و ديانت است بپردازند. بهويژه شرايط در رشتههاي علوم اجتماعي مساعدتر است.
به هر روي در آن زمان، اين وضع خطري جدي تلقي ميشد. انتشار افکار