است. البته بايد آن شخص را نجات دهم؛ زيرا آن پرنده در برابر چنين انساني ارزشي اندک دارد. امام فرمودند: به همان اندازه که نجات آن مؤمن بر نجات آن پرنده کوچک برتري دارد، حفظ ايمان يک انسان از امواج شبههها بر نجات مسلماني که تنها از نظر بدني و جاني در دست کفار اسير است و هر لحظه امکان دارد کشته شود، برتري دارد. حضرت نفرمودند: چون امام هستم و چنين ميگويم، بايد تعبداً و بدون چون و چرا بپذيري، بلکه با استدلال، ذکر مثال و مقايسه کاري کردند که آن شخص با فکر و خرد خود اهميت موضوع را درک کند.
امام فرمودند: شخصي که در دست کفار يا مشرکان اسير است و تو نتوانستي نجاتش دهي و سرانجام به شهادت رسيد، يا با شکنجه و آزار از پاي درآمد، طبعاً به بهشت ميرود. پس چه چيزي را از دست داده است؟ چند روزي زندگي در اين دنيا و لحظاتي نفس کشيدن را. او نهتنها چندان زياني نکرده، مقامي ارجمند را هم بهدست آورده است. اما شخصي که در باتلاق شبههها گرفتار شده است و هر لحظه بيم آن ميرود که ايمانش از دست برود، اگر يک قرن هم در اين دنيا زندگي کند، سرانجام چون از نظر اعتقادات دچار مشکل شده، بدبخت ميشود و شايد به جهنم برود. اين فرد اگرچه چند روز از زندگي دنيوي را به دست بياورد ولي خوشبختي جاويدان او در سراي ديگر دچار خطر ميشود. از دست دادن چند روز از اين ايام فناپذير بهتر است يا باختن آن زندگي طيبه جاويد؟ به همان اندازه که سعادت ابدي ارزشش بيش از زندگي چند روزه اين دنياي ناپايدار است، رهايي آن مؤمن از دست شياطين و شبههافکنان، ثواب بيشتري دارد.
اگر از بزرگي نام و مقام گوينده اين سخنان بگذريم و وجوب احترام و فرمانبرداري در برابر امام يازدهم را هم فراموش کنيم، خود ماجرا بسيار واضح، داراي استدلالي قوي و مقايسهاي جالب توجه است و با تأمل در آن، ميتوان اهميت شبههزدايي از دلهاي مؤمنان را دريافت.