اسم الکتاب : سفر به سرزمين هزار آيين المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 309
پى مىگيرند؛ حتى طلبهاى هندى مىگفت: علىپورىها ايرانيان را تا مرز تقدس مىستايند و اگر به آنها بگويى كه ايران هم دزد و خلافكار و متقلب دارد، باور نمىكنند، و بعد افزود مگر اينكه به ايران بيايند و خود ببينند، و اين جمله آخر را با لحنى كنايهآميز گفت. اين حد از علاقهمندى را فقط مىشنوم ولى وقتى به علىپور مىرسم و سيل جمعيت استقبالكنندگان و اشتياقشان را مىبينم، همه آن سخنان را باور مىكنم.
بيش از همهجا علىپورىها به حاجآقا حلقه گل يا هار اهدا كردند. جمعيت خوشآمدگوى بسيارى هم آمده بود، با سلام و صلوات و نعره حيدرى و گاه به فارسى؛ «سلامتى ميهمانان اسلام به آواز بلند صلوات». حوزه علميه باقرالعلوم كه محل سخنرانى حاجآقاست ساختمان نوسازى است ميان زمين سرسبز گستردهاى؛ براى گسترش ساختمان حوزه در سالهاى آتى. افزون بر پارچهنوشته بزرگى كه بر سردرِ باقرالعلوم آويختهاند، اين چند جمله هم در قسمتهاى مختلف سالن اصلى به چشم مىخورد: «آقاى مصباح ذوالشهادتين است.» و زير آن نوشتهاند: از فرمايشات امام خمينى(رحمه الله) كه اشاره است به رخدادى در سالهاى 41 و 42 كه شخصى از حضرت امام اجازهنامه مىخواست. براى اين مسأله مىبايست دو نفر شهادت مىدادند بر تأييد شخصيت او، وقتى آيتالله مصباح او را تأييد كردند حضرت امام شهادت ايشان را به جاى دو شاهد پذيرفته بودند. اين خاطره را آيتالله مسعودى خمينى يكى از شاگردان امام گفته است. در
اسم الکتاب : سفر به سرزمين هزار آيين المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 309