اسم الکتاب : سفر به سرزمين هزار آيين المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 239
از ميهمانان ويژه امشب هستند. آقاى نيرومند مترجم كنسولگرى با حوصله و بىتوجه به ميهمانان ديگرى كه همه منتظر ايستادهاند تا به حاجآقا معرفى شوند براى هريك از مدعوين شرحى كوتاه مىگويد. آقاى نقشبندى كه از برادران اهلسنت است پس از معانقهاى صميمانه با حاجآقا دستشان را رها نمىكند، خوشآمد مىگويد و ديگر چه، نمىدانم فقط وقتى صداى حاجآقا را مىشنوم كه مىگويند من فقط يك طلبه ساده هستم مىفهمم كه دارد از ايشان تعريف مىكند، و بعد سفارش مىدهد كه هديهاش را بياورند؛ پارچه سبزرنگ نفيسى است با نوشته بافتههايى زرين، كه بر شانههاى حاجآقا مىاندازد، شايد شال يا يك نوع رداى كوتاه، اين هم از رسوم هندىهاست براى ميهمانان محترم و ويژه. آخر همين مجلس هم وزير موقوفات حيدرآباد چنين هديهاى به حاجآقا مىدهد.
براى مراسم امشب برنامههاى متنوعى تدارك ديدهاند؛ شعرخوانى، مداحى و چند سخنرانى كوتاه؛ از سركنسول، رضا آقا و شبير پيرزاده، همه منظم و بابرنامه به شيوهاى كه نشان مىدهد از مدتها پيش مجلس امشب را منتظر بودهاند. شعرهايى كه خوانده مىشود به تناسب ايام رجب بيشتر در وصف حضرت پيغمبر(صلى الله عليه وآله)است و حضرت على(عليه السلام) و فهمش نهچندان سخت:
«از ساقى خود جام مىگيرم و مست مىشوم. به او سلام مىكنم و جواب مىگيرم. بوى خوش على آمد، من حيران شدم، مالك حيات آمد. على، محمد است و محمد، على. على دامن
اسم الکتاب : سفر به سرزمين هزار آيين المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 239