است كه تنها به ما ايرانيان تعلق ندارد، همة ما در قبال ادايِ دينِ خود و تقديم سهمِ ديگران وظايفي داريم. اين همه در حالي است كه اغلب مسلمانانِ كشوري همچون اندونزي ـ با بيشترين جمعيت مسلمان در ميان كشورهاي اسلامي ـ هنوز از ضروريات دين خود اطلاع چنداني ندارند. وضع در بسياري از ديگر كشورهاي مسلمان نيز بهتر از اين نيست، و مسلمانان، تحت فشارهاي مختلف سياسي، اقتصادي، نظامي، علمي و فرهنگي از حقايق و معارفِ نجاتبخش اسلام محروماند. براي مثال در كشور فلسطين، مردمي كه نسل به نسل آواره بودهاند و در اردوگاهها و زير چادرهاي ناأمن به دنيا ميآيند و سراسر عمر خود را زير چكمههاي رژيمي غاصب سپري ميكنند، تا چه حد با ميراث و فرهنگ اسلام آشنايي خواهند داشت؟! بنابراين دومين عرصة فعاليت اجتماعي نهاد روحانيت، كشورهاي اسلامي است.
اما از آنجا كه اسلام، ديني جهانشمول است و تمام زمانها و مكانها را در پرتو تعاليم جاودانة خويش ميگيرد، داعيان آن، وظيفهاي جهاني نيز بر عهده دارند. به عبارت ديگر، نهاد روحانيت افزون بر نقشي كه در جامعة ايران و همچنين در قبال كشورهاي اسلاميِ ديگر بر عهده دارد، مسئولِ صدور و نشر اسلام به تمام دنيا و رساندن پيام نجاتبخش آن به گوش همة مردم روي زمين نيز هست. همان طور كه رسالت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شامل همة عالميان است، رسالت وارثان او نيز تمام اقطار زمين را بايد فرا گيرد:
تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرا؛[1] بزرگ [و خجسته] است آن كه بر بندة خود، فرقان (كتاب جدا سازندة حق از باطل) را نازل فرمود، تا براي جهانيان هشداردهندهاي باشد.
امروزه زمينة تبليغ و شناساندن اسلام در تمام جوامع و مناطق عالم وجود دارد؛ از بستهترين جامعهها گرفته تا بازترين و آزادترين آنها، از شرق تا غرب،