اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 68
7. نمونهاى از اختلاط حق و باطل
اختلاط حق و باطل، در طول تاريخ، امثال و نظاير فراوان دارد. شما حتى اگر بتپرستها را نگاه كنيد، مىبينيد در كار آنها يك عنصر حقى وجود دارد. عمق اعتقاد آنها اين است كه خدايى هست: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّه[1]؛ و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟ مسلماً خواهند گفت: «خدا.» اما اشتباهشان در اين است كه بتى با دست خودشان ساختهاند و مىپندارند بايد در مقابل آن خضوع و خشوع كنند و نيازشان را از آن بخواهند.
يكى از نمونههاى بارز اختلاط حق و باطل در تاريخ اسلام را مىتوان در مسأله امامت سراغ گرفت كه سبب اشتباه تعداد زيادى از مسلمانان در گذشته و حال گرديده است. مورّخان به نام و معتبر شيعه و سنّى اين قضيه را نوشتهاند كه در اوايل بعثت (ظاهراً سال سوم)، پس از آن كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مدتى به طور مخفيانه اسلام را تبليغ مىكردند و افراد را به توحيد و پرستش خداى يگانه و ترك بتپرستى دعوت مىنمودند، از جانب خدا مأمور شدند رسالت خود را به طور رسمى و علنى به خويشان خود اعلام نمايند. وَ أَنْذِر عَشيرَتَكَ الاَْقْرَبيِن[2]، و پس از آن نيز آيه نازل شد كه دعوت علنى خويش را همگانى نمايند: فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ[3]؛ پس آنچه را بدان مأمورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب. به دنبال اين فرمان، حضرت گوسفندى ذبح كردند و مجلسى ترتيب دادند و همه خويشان نزديك خود را دعوت كردند. پس از صرف غذا، حضرت رو به آنان كرده، فرمودند: آيا تا به حال دروغى از من شنيدهايد؟ همگى به اتفاق گفتند: نه، ما جز راستى و درستى، از تو نديدهايم. حضرت فرمود: اينك اگر خبرى به شما بدهم آيا آن را مىپذيريد؟ باز گفتند: ما جز راستى از تو نديدهايم. آنگاه حضرت فرمود: من از جانب خداوند به رسالت مبعوث شدهام و مأمورم شما را به توحيد و ترك بتپرستى دعوت كنم و هر كس اولين نفرى باشد كه دعوت مرا اجابت مىكند و به من ايمان مىآورد، او جانشين و وصى من خواهد بود. همه نوشتهاند در آن مجلس هيچ كس جز على بن ابيطالب(عليه السلام) ايمان نياورد. پيامبر تا سه بار دعوت خود را به همين صورت تكرار