اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 52
است. اگر خلقت بخواهد عبث و بيهوده نباشد بايد معادى در كار باشد؛ و به همين دليل است كه مىبينيم در آيه شريفه، پس از نفى عبث بودن خلقت انسان، بلافاصله متذكر معاد مىشود: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَتُرْجَعُون[1]؛ آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اين كه شما به سوى ما بازگردانده نمىشويد؟ در اين آيه، جمله «وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَتُرْجَعُون»، به اصطلاح ادبيات عرب، عطف تفسيرى براى «خَلَقْنَاكُمْ» است؛ يعنى اگر خلقت شما عبث و بيهوده بود و هدف شايستهاى نداشت، البته معادى هم نبود؛ اما اگر آفرينش، عبث نباشد حتماً بايد معادى در كار باشد. با توجه به اين توضيح، طبيعتاً وقتى اين آيه را مىخوانيم اين سؤال برايمان مطرح مىشود كه چه ملازمهاى بين «عبث نبودن خلقت انسان» و «وجود معاد» هست؟ يعنى اينجا قرآن مىخواهد يك استدلال عقلانى براى معاد بيان كند، به خلاف آياتى مثل: بَلَى وَ رَبِّى لَتُبْعَثُن[2]؛ سوگند به پروردگارم حتماً برانگيخته خواهيد شد، و نظاير آن كه بيان تعبدى است. اما دليل عقلى كه اين آيه در صدد افاده آن است، چيست؟
اگر بخواهيم بيان سادهاى از استدلال عقلىاى كه آيه شريفه مشتمل بر آن است ارائه دهيم، به اين صورت است كه: ما مىبينيم خداوند در اين عالم به نوع انسان توانايىهايى داده است؛ چه توانايىهاى جسمى و بدنى و چه توانايىهاى فكرى و روانى. انسان مىتواند اين توانايىهاى خدادادى را در مسيرى صرف كند كه هم موجب خير و سعادت خودش و هم موجب خير و سعادت ديگران باشد؛ مثل كارى كه انبيا و اولياى خدا و مصلحان جهان كردند كه فكر و جسم و مال و تمام هستى خود را در راه خدمت به خلق خدا و كسب رضاى الهى صرف كردند. راه ديگر اين است كه انسان اين توانايىهاى خدادادى را در راهى صرف كند كه موجبات بدبختى و ضرر و زيان خود و ديگران را فراهم آورد. اما چه در مورد كسانى كه عمرشان را صرف انجام كارهاى نيك فردى و اجتماعى مىكنند و چه در مورد كسانى كه عمرشان را صرف فساد و تباهكارى فردى و اجتماعى مىنمايند، در بسيارى از موارد اينگونه است كه اين جهان، ظرفيت پاداش نيكوكاران و مجازات تبهكاران را ندارد؛ لذا حتماً بايد جهان ديگرى باشد تا هر دو گروه نيكوكاران و تبهكاران به آنچه كه استحقاق واقعى آن را دارند، برسند.