اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 282
است. اين واژه، مربوط به رابطه بين دو انسان است؛ رابطهاى كه در آن يكى «ارباب» و ديگرى «نوكر» است؛ ولى عدهاى آن را از حوزه روابط اجتماعى خارج ساخته، و در يك حوزه بسيار وسيعتر به كار مىبرند. همانطور كه مىدانيد در جوامع گذشته انسانى، «نظام بردگى» حاكم بود. عدهاى را از مناطق دورافتاده به حيله و يا به زور مىآوردند و در كشور خويش به عنوان برده به كار مىگماشتند. اين افراد كه از حقوق شهروندى محروم بودند، در مزارع و كارخانهها براى اربابان خويش كار مىكردند. در چنين نظامى تبعيض نژادى و استثمار طبقات ضعيف بهگونهاى بسيار زشت نمايان بود. هر چند امروزه، نظام بردگى به صورت سابق وجود ندارد، امّا به گونهاى ديگر، افراد به بردگى گرفته مىشوند. من خودم در اروپا شاهد بودم، كه از زنانى از مناطق آفريقايى و آسياى جنوب شرقى به عنوان «خدمتكار» استفاده مىكردند. اين افراد كه عمدتاً به صورت قاچاق به اروپا و آمريكا برده مىشوند، همانند نظام بردگى سابق از حقوق شهروندى محروم هستند.
به هر حال، چنين نظامى با روح و طبيعت انسانى سازگار نيست و همه انسانها به شدت از برده شدن و نوكرى براى ديگر انسانها متنفرند. در اين ميان عدهاى از واژه «برده» سوء استفاده كرده و مىگويند، برده يا بنده بودن به كلى مذموم است و بنابراين انسان حتى نبايد بنده خدا باشد!! اين در حالى است كه قرآن كريم از انسانها به عنوان «بندگان خدا» ياد مىنمايد: وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[1]؛و خدا نسبت به بندگان مهربان است. وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبَادِ[2]؛ و خداوند بر بندگان (خود) ستم نمىخواهد.
خداى متعال از شريفترين و عزيزترين انسانها، يعنى پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) با عنوان «عبد» ياد مىنمايد: سُبْحَنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَا الَّذِى بَرَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ ءَايَتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّميِعُ الْعَلِيم[3]؛ منزّه است آن (خدايى) كه بندهاش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى ـ كه پيرامون آن را بركت دادهايم ـ سير داد، تا از نشانههاى خود به او بنمايانيم، كه او همان شنواى بيناست.
نيز به افرادى كه به مقامات عاليه انسانى نايل گردند و مقام «نفس مطمئنّه» را به دست