اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 277
دارد كه هر يك احكام خاص خود را دارد و نبايد به اشتباه آثار و احكام يك معنا را به ساير معانى سرايت داد.
6. آزادى در اصطلاح حقوق و سياست: حاكميت بر سرنوشت خويش
يك معناى رايج از آزادى كه در حقوق و سياست مطرح است آزادى به معناى «حاكميت بر سرنوشت خويش» است. انسان آزاد يعنى انسانى كه تحت حاكميت غير نباشد و خود، مسير زندگى و منش و روش خويش را تعيين كند. طبعاً در مقابل، انسانى كه تحت سلطه ديگرى است و با امر و نهى او وادار به حركت مىشود و نمىتواند به دلخواه خود حركت كند آزاد نيست.
در اين جا باز دو گرايش وجود دارد: يك گرايش اين است كه انسان بايد مطلقاً آزاد باشد و حاكميت هيچ كس حتى خدا را نپذيرد. اين گرايشى است كه امروزه در ميان كسانى كه تفكرات الحادى يا التقاطى دارند رايج است. گرايش دوم اين است كه انسان تحت حاكميت انسانهاى ديگر نباشد، نه آن كه حتى از حاكميت خدا نيز آزاد باشد؛ يعنى حاكميت انسان ديگرى را نمىپذيرد، اما حاكميت خدا را قبول مىكند. در خود اين گرايش دوم نيز گرايش افراطى اين است كه حاكميت هيچ انسانى را به هيچ نحو نپذيرد. بديهى است كه لازمه اين گرايش، نفى حكومت است كه منجر به هرج و مرج مىشود. همانگونه كه گرايش اول نيز كه حاكميت همگان حتى خدا بر انسان را نفى مىكند، اگر واقعاً مرادش نفى هرگونه حاكميت به هر شكل باشد آن هم لازمهاش آنارشيسم و هرج و مرج است.
در هر حال معناى درست حاكميت غير خدا اين است كه حق حاكميت اصالتاً فقط و فقط از آن خداوند است و بس، ولى خدا مىتواند اين حق حاكميت خويش را به انسانى منتقل كند. در اين صورت حاكميت چنين انسانى نيز چون در واقع قبول حاكميت خداوند است، پذيرفته است؛ يعنى هيچ انسانى اصالتاً و اولا و بالذات حق حاكميت بر انسانهاى ديگر را ندارد، ولى با اجازه و دستور خداوند مىتواند حق حاكميت پيدا كند. كسانى هم كه طرفدار گرايش اول هستند و هرگونه حاكميتى حتى حاكميت خداوند را نفى مىكنند منظورشان همين نفى حاكميت بالاصاله است، ولى حاكميتى را كه به انتخاب و اراده آزاد خود انسانها باشد مىپذيرند. آنان مىگويند هر انسانى حاكم بر سرنوشت خويش است، ولى مىتواند به انتخاب
اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 277