اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 177
يك صورتِ ذهنى ـ مانند يك شاخه گل ـ دارا است. توصيف برتر در آسمانها و زمين براى اوست: وَ هُوَ الَّذِى يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الاَْعْلَى فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم[1]؛ و اوست كسى كه آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را باز مىگرداند، و اين كار براى او آسانتر مىباشد، و براى اوست توصيف برتر در آسمانها و زمين؛ و اوست توانمند و حكيم.
در هر حال وقتى ثابت شد كه حق اصالتاً از آنِ خدا است و او مىتواند هرگونه تصرفى در جهان هستى بنمايد، بنابر اين مىتواند با توجه به مصلحت و حكمت خويش، به برخى بندگان حقوقى را تفويض نمايد. اين عده در مقابل ديگران داراى حق مىشوند و ديگران مكلفند كه آن حقوق را رعايت كنند. افرادى كه ذى حق شدهاند، مىتوانند در حوزه اذن و اجازهاى كه خداى متعال به آنان داده است، تصرفاتى بنمايند و حقوق خويش را استيفا نمايند.
بايد تأكيد كنيم كه البته اذن و اجازه خداوند بدون رعايت مصلحت و حكمت نيست. اين حكمت الهى است كه شكل كار و دايره فعاليت را مشخص مىسازد. در هر حال، «خالقيت» و نيز «ربوبيّت» خداوند اين اقتضا را دارد كه او بتواند نسبت به مخلوقات خويش هر تصرفى بنمايد. كيست كه بتواند در مقابل بارى تعالى ادعاى حق نمايد و چه كسى مىتواند مانع تصرفات خدا گردد؟
نتيجه آن كه، با توجه به فرمايش حضرت اميرالمؤمنين و امام سجاد(عليهما السلام) اصل همه حقوق، «حق خدا» است و حق هر كس نسبت به فرد ديگر، فرع و مرتبه نازلى از حق خداست. اگر خدا براى كسى حقى قرار ندهد، هيچ كس از پيش خود صاحب حقى نيست.