اسم الکتاب : نظريه حقوقى اسلام المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 107
كه پس چرا چنين تعبير كرده است، پاسخ همان است كه: چون كيفيت ارتباط با انسان بايد در قالب مفاهيم و الفاظ و اعتباريات باشد تا انسان بتواند آن را درك كند.
7. اثبات همه حقوق در پرتو حق خداوند
در هر صورت، طبق ديدگاه اسلامى، همه حقوق از آن خداوند است و انسان هيچ گاه نمىتواند به خودى خود و بدون آن كه خداوند براى او حقى قرار داده باشد، حقى بر خدا يا انسان ديگرى پيدا كند. ما مالك چيزى نيستيم و از خودمان چيزى نداريم كه بخواهيم حقى داشته باشيم. دست و پا و گوش و چشم و مال و زن و فرزند و ...، همه و همه از آن خدا هستند. اگر بخواهد، مىدهد و اگر نخواهد، نمىدهد و كسى از خدا طلبى ندارد. ما حقى نداريم مگر آن كه خداوند براى ما حقى قرار دهد. آمدن و نيامدن باران به اراده اوست و ما در اين باره حقى نداريم كه اگر باران نيامد به خدا معترض شويم كه چرا براى ما باران نفرستاده است. بله اگر خداوند خود فرمود اين حق را براى شما قرار دادم كه اگر دستورات مرا اطاعت كرديد من نيز خواستههاى شما را برآورده مىكنم، آن گاه اين حق براى ما درست مىشود. اگر فرمود: أُدْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُم[1]، در صورت توبه از گناهان، اين حق را براى ما قرار داده كه اگر براى نزول باران دعا كرديم، دعاى ما را مستجاب و باران رحمتش را بر ما نازل فرمايد. البته ناگفته نماند كه گاهى ما خواستههايى داريم و براى آنها دعا مىكنيم در حالى كه خلاف مصلحت ماست. در اينگونه موارد خداى مهربان و حكيم، اين خواسته ما را در اين دنيا چون برايمان ضرر دارد برآورده نمىكند و براى آخرتمان ذخيره مىفرمايد.
بر اساس بينش اسلامى، حق از جانب خداى متعال شروع مىشود و اگر خداوند و رابطه انسان با خدا را در نظر نگيريم، از نظر برهان عقلى، هيچ حقى را براى انسانى بر انسان ديگر نمىتوانيم اثبات كنيم. به همين دليل است كه امام سجاد(عليه السلام) مىفرمايد: وَهُوَ اَصْلُ الْحُقُوقِ وَمِنْهُ تَتَفَرَّع؛ اصل همه حقوق از خداست و ساير حقوق از آن ناشى مىشود.
براى آن كه معلوم گردد چگونه ساير حقوق از حق خداى متعال ناشى مىشود، يكى، دو مثال از حقوق اساسى ذكر مىكنيم.
از جمله حقوق اساسى كه بسيار معروف است و همه به آن معتقدند، حق حيات است؛ اين