تمدنهاي بشري با شناخت موهبتها و ظرفيتهاي موجود در طبيعت و انسان از يک سو، و استفاده از آنها در مسير برآوردن نيازهاي مادي و معنوي انسان از سوي ديگر، بهوجود ميآيند. به هر اندازه که اين شناختها درستتر و دقيقتر باشند، و به هر ميزان که شناختهاي صحيح در مسير تأمين نيازهاي واقعي بهکارگرفته شوند، ميزان پايايي و پويايي يک تمدن افزايش مييابد. ضعف تمدنها در اين جنبهها موجب سير نزولي آنها شده، ميتواند در نهايت به اضمحلال آنها بيانجامد.
تمدنها ـ اعم از الهي و مادي ـ براي برپايي و ادامة حيات خود به شناخت واقعيات هستي و استفاده از موهبتهاي الهي موجود در طبيعت و انسان نياز دارند، با اين تفاوت که بعضي از آنها (تمدنهاي مادي) نميتوانند نقش خود را براي رساندن انسان به