شرايط خاص، روش نقلي در شناخت اينگونه مسائل نيز کارآيي داشته باشد. مثلاً اگر ثابت شود که پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آلهـ در مکاني خاص به سمت خاصي نماز خوانده است، يا ثابت شود که اميرالمؤمنين ـ عليهالسلام ـ در اين محراب مسجد کوفه نماز خوانده است، جهت قبله در آنجا ثابت ميگردد و نيازي به استفاده از ابزارهاي تجربي نيست؛ به عبارت ديگر، در اين صورت، اين موضوعات را نيز از دو راه ميتوان اثبات کرد. خلاصه آنکه: دين به اين معنا با يک متد اثبات نميشود، و نميتوان گفت: تمايز علم، دين، و فلسفه به روش تحقيق آنهاست، و هر يک از آنها فقط يک روش دارد. از اينرو، روش نميتواند نقشي در تعريف دين داشته باشد.
1.1.1. نقش هدف در تعريف دين
گاهي محور تعريف دين، هدف آن قرار داده ميشود، همانگونه که در برخي طبقهبنديهاي مربوط به علم شاهد چنين رويکردي بوديم. بر اساس اين اصطلاح، آنچه موجب ميشود يک نظام اعتقادي ـ ارزشي ـ رفتاري را دين بناميم، جهتگيري آن به سوي سعادت و کمال انساني است. دين مجموعهاي از باورها، ارزشها، و احکام عملي است که راه رسيدن به سعادت ابدي را به انسان نشان ميدهند. از زاويهاي ديگر، با عنايت به منابع معرفتهاي ديني ميتوان گفت: محتوای عقل، کتاب و سنت در ارتباط با آنچه انسان را میتواند به سمت کمال و سعادت جهت دهد «دین»