روز پيروزى ملت است و آن روز در همين دنيا است! آنان در مقابل اين سؤال كه «چگونه اعتقاد به روز پيروزى در كنار ايمان به خدا قرار مىگيرد؟»[1]مىگفتند: يعنى انسان بايد ايمان به موفقيت داشته باشد. اگر كسى در مبارزه، اعتقادى به موفقيت و پيروزى نداشته باشد در فعاليت خود سستى مىورزد و موفق نمىشود. پس شرط اسلام اين است كه انسان ايمان به روز آخر، يعنى ايمان به روز پيروزى نهايى داشته باشد.
اينها بخشى از قرائتهاى جديدى بود كه پيش از انقلاب از سوى التقاطىهاى ماركسيست ارائه مىشد و امروزه بعد از انقلاب نيز همان ايده به شكل ديگرى مطرح شده است. اگر آن روز صاحبان گرايشهاى ماركسيستى از متون دينى به نفع خود بهره مىبردند، امروزه نيز كه فرهنگ ليبرالى غربى مطرح است براى ترويج آن، قرائت جديدى از اسلام ارائه مىشود كه پيشتر نيز بدان اشاره كرديم. فقط تفاوت آنها در اين است كه اگر ماركسيستهاى اسلامى تنها نسبت به برخى از آيات و احكام چنين رفتارى داشتند، مدعيان تعدد قرائتها، قرائت جديدى از اصل اسلام دارند. در اين قرائت جديد، خداوند و وحى و پيامبر و امام نقشى ندارند و نمىتوان درستى يا بطلان هيچ دينى را اثبات كرد! آنان تصريح مىكنند كه قرائت جديد از دين در مقابل قرائت سنّتى و مبتنى بر چنين اصولى است: 1. دين احكام اجتماعى ندارد؛ 2. اعتقادات دينى نظريهها و برداشتهاى شخصى است كه به تجربه شخصى از دين باز مىگردد و ارزش علمى ندارد؛ 3. وجود خداوند عملا قابل اثبات نيست
[1] قرآن كريم، در موارد مختلفى ايمان به «خدا» و «روز قيامت» را در كنار هم ذكر مىكند؛ براى نمونه، در آيه 69 از سوره مائده مىخوانيم: مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ.... فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ؛هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آوَرَد...پس بيمى بر ايشان نيست.