خداوند خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مىفرمايد:
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ.[1]
ما قرآن را بر تو فرود آورديم تا آن چه را كه خدا بر ايشان نازل كرده است، براى مردم بيان و تفسير كنى.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) در زمان خود، قسمتى از قرآن را براى مردم تفسير كرد؛ ولى به علّت كوتاه بودن عمرش، تفسير بسيارى از آيات از قرآن باقى ماند.
در زمان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اوضاع سياسى و اجتماعى خاصّى بر جامعه مسلمانان حاكم بود و افرادى براى گرفتن رياست جامعه اسلامى زمينه سازى مىكردند و كسانى نيز كه با پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و مسلمانها كينهها و دشمنىهاى ديرينهاى داشتند، مىخواستند ريشه اسلام را خشك كنند. اگر در همان زمان به سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بسنده مىشد، به هدف بعثت انبيا(عليهم السلام)صدمهاى وارد نمى شد؛ امّا همين مسأله در آينده براى مسلمانان ابهام آميز مىشد. هيچ ضمانتى وجود نداشت كه تفسيرهاى قرآن در آينده تحريف نشود. اينجا است كه ما به كسانى نياز داريم تا به تدريج، پايههاى فكرى و انديشه اسلامى را در جامعه تقويت كنند و نيازهاى جامعه را براى مردم بازگويند.
خداوند بزرگ با احاطه علمى خويش مىدانست كه در چه وضعى، اصل دين اسلام بيمه مىشود و از تحريف شدن مصون مىماند. از آن جا كه دين اسلام، واپسين دين آسمانى است، بايد مسائل اساسى و بنيادين آن ثابت بماند تا هدف خدا از فرستادن انبيا(عليهم السلام) تحقّق يابد؛ به همين سبب خداوند، دوازده نفر را در طول دو قرن يا بيشتر برگزيد تا پايههاى اين فكر در جامعه اسلامى نفوذ كند و هيچ كس نتواند درخت اسلام را از ريشه بخشكاند. خداوند در آفرينش ترتيبى داد تا همان گونه كه پيامبران را در زمانهاى گوناگون برانگيخت تا مردم را از وحى الاهى آگاه سازند، پس از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز امامان معصوم(عليهم السلام) را برگزيد تا مبانى فكرى اسلامى را براى مردم كامل كنند تا