پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پس از نخستين نزول وحى در غار حرا به من فرمود: ...
إِنّكَ تَسمَعُ مَا أَسمَعُ وَ تَرى مَا أَرىَ إِلاَّ أَنّكَ لَستَ بنبىّ و لكِنَّكَ لَوَزيرٌ.[1] آن چه من مىشنوم، تو هم مىشنوى، و آن چه من مىبينم، تو هم مىبينى با اين تفاوت كه تو پيامبر نيستى؛ بلكه وزير منى.
خدا چنين كسى را كه ويژگىهايش مثل آفتاب روشن است، به مردم معرّفى كرده تا جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله) شود؛ امّا كسانى، از ناآگاهى و غفلتِ بيشتر مردم سوء استفاده كردند و كوشيدند تا مسير جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را عوض كنند؛ البتّه اين امر، چيز تازهاى نبود. بيش از پيغمبر اسلام نيز بيشتر مردم هر پيغمبرى را كه از جانب خداوند برانگيخته مىشد، تكذيب مىكردند. قرآن در اين باره تعبير عجيبى دارد مبنى بر اين گذشتگان به هم سفارش كرده بودند هر پيامبرى كه به رسالت رسيد، او را انكار كنند: أَتَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ.[2]
انكار حق، طبيعت مردم جاهل و گمراه بوده است؛ زيرا هوسهاى دنيايى آنها، با خواستههاى انبيا(عليهم السلام) موافق نبوده است. پس از ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز بيشتر مردم آمادگى پذيرش عمومى اسلام و برقرارى نظام عدل جهانى را نداشتند؛ به همين سبب بود كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) را پس از چند سال حكومت، به شهادت رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و ساير امامان(عليهم السلام) آوردند.
همان طور كه مىدانيد، اگر وجود مقدّس ولى عصر ارواحنا فداه، كه واپسين ذخيره خداى متعالى براى امّت مسلمان است، از نظرها پنهان نمى شد، او را نيز مانند اجدادش به ظلم و جور حاكمان جبّار به شهادت مىرساندند. انگيزه سلاطين و حاكمان، براى سركوب و نابود كردن وجود مقدّس ولىّ عصر(عليه السلام)، خيلى بيشتر بوده است؛ زيرا اخبارى كه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به دست آنان رسيده بود، از اين حكايت داشت كه دوازدهمين پيشواى مسلمانان و واپسين جانشين پيامبر، حكومت كفر را از روى زمين برخواهد چيد. همين
[1] همان، ج 13، ص 197. [2] «آيا مردم اعصار، يك ديگر را [بر تكذيب رسولان] سفارش كرده اند يا آن كه طبعاً مردمى سركش و نافرمانند.» ذاريات (51)، 53.