بندگان، اطلاع دارند و مىتوانند به كيفيت و ارزش رفتار آنان، شهادت بدهند. چنانكه از تناسب حكم، و موضوع مىتوان استفاده كرد كه شفيعان بايد داراى چنان علمى باشند كه صلاحيت اشخاص را براى شفاعت شدن، تشخيص دهند، و قدر متيقّن از كسانى كه واجد اين دو شرط هستند حضرات معصومين (عليهم السلام) مىباشند.
از سوى ديگر، از آياتى استفاده مىشود كه شفاعت شوندگان بايد مورد رضايت الهى باشند، چنانكه در آيه (28) از سوره انبياء مىفرمايد:
«وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى».
شفاعت نمىكنند جز براى كسى كه (خدا) او را پسنديده باشد.
چه بسا فرشتگانى در آسمانها كه شفاعتشان كارساز نيست مگر بعد از آنكه خدا براى هر كس بخواهد و بپسندد اذن دهد.
روشن است كه منظور از اينكه شفاعت شونده مورد رضايت الهى باشد اين نيست كه تمام اعمالش پسنديده باشد و گرنه نيازى به شفاعت نبود، بلكه منظور مرضى بودن خود شخص از نظر دين و ايمان است چنانكه در روايات به همين صورت، تفسير شده است.
از طرف ديگر، در آياتى چند، خصلتهاى كسانى كه مشمول شفاعت نمىشوند بيان شده است مانند آيه (100) از سوره شعراء كه از قول «مشركان» مىفرمايد: «فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ» و در سوره مدّثر از آيه 40 تا 48 آمده است كه از علت به دوزخ رفتن مجرمين، سؤال مىشود و آنان در پاسخ خصلتهايى مانند ترك نماز1 و كمك نكردن به بينوايان و تكذيب روز جزا را بر
[1] امام صادق در واپسين لحظات عمر شريفش فرمود: «اِنّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفاً بِالصَّلوةِ.»شفاعت ما به كسى كه نماز را سبك بشمارد نمىرسد.(بحارالانوار، ج 4، ص 2).